خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد ...

شب قدر این شعر سعدی بی جهت به یاد آمد؛ بی ربط یا با ربط، اگر این سخن سعدی را با سخن مولانا "در غم ما روزها بی گاه شد..." جمع بزنیم می رسیم به نزدیکی خط روزگار...

دیشب در دل آمد که شاید کجا باشد و بر چشمه ی روشن دعایش کدامین نیاز جاری است... شب در چشم برهم زدنی طی شد. مدت ها بود دیدار قرآن میسر نشده بود و شد، از کلمات رنگ معنای دیگری می بارید. روی دعایش نبود. حیف از دعا که طلب کاری و رفع معضلات و گرفتاری ها باشد؛ باید از دوست طلب آرامش دوست را داشت. به همان زبان قاصر جز این چه توان گفت ...

دیشب سریال امام علی را به صورت خیلی اتفاقی دیدم و برای دانلود گذاشتم. چند قسمتی را بعد از سحر و عصر دیدم. آن زمان که پخش می شد، کلاس پنجم ابتدایی بود؛ چه زود گذشت این سال ها، چه دیر گذشت بعضی سال هایش؛ چه سخت گذشت برخی سال ها؛ آنجا که بر شیخ کوفه نماز می خواندند، سخنانی رفت، دلم هوای دیدن رسول الله را کرد! شاید بیشتر از سر کنجکاوی! چه سخنان و فکر احمقانه ای... این جام همچنان خواهد بود و لاجرم باید چشید.

جاهایی، لحظه هایی، حرف هایی هست، هرچه بگذری، لمس کنی، بشنوی، غرق یاد اوست. چه سخت است، اگر نظاره ماه باشد، باران باشد، یک شعر  بارانی باشد، یک آهنگ ...


نظرات 2 + ارسال نظر

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

م.بانو جمعه 27 تیر 1393 ساعت 09:39 ق.ظ http://m-z-f.blogsky.com

سخت است تمام اینها باشد و اویی که باید - نباشد . . .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.