خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

رویاهای ناتمام

خواب دیدم توی کوچه پس کوچه های اطراف میدان امام، نمی دانم مسافر بودم یا رهگذر، مثل همیشه تنگنا بود و مشکلات و تکافو، تازه به فکر رفتم چرا همیشه در رویاها تنها هستم، کسی همراه نیست، خانواده همسفر نیست!؟ دوست، غریبانه، معمولا کسی را به کس التفات نیست، خیل مشکلات همراه است...

این عکس را دیدم امروز دلم هوای کوهستان و جنگل کرد، گم شدن در بی کران مه آلود... شاید بی ربط به سوال بالا هم نباشد؛ تازه یادم آمد، دلم می خواهد جنگل و کوه و صحرا باشد، بی اثری از آدمی، از چرخ های تمدن و از هیاهوی زندگی های مدرن...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.