خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

غرق تمنا...

در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم


در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم


اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای

آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم


زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را

تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم


از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم


روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم

خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم


غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام

من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم


دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی

چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم

___________________________________

پی نوشت:

مُل: شراب انگوری


شعر از رهی معیری

همین شعر در قالب آهنگ هم آمده، امشب غزلیات رهی معیری را می خواندم، در نظرم آمد...

نظرات 1 + ارسال نظر
م.بانو جمعه 28 شهریور 1393 ساعت 10:22 ب.ظ http://m-z-f.blogsky.com

مثل همیشه عالی و گزیده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.