خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

باران...

امروز باز باران بارید و من از روزن کوچک پنجره ای وسیع ریزش برگ های رنگ رنگ پاییزی را در آغوش اشک آلود باران نظاره کردم و دیدم بی تابی نگاه شاخه ها را، چشمان تر درخت چنار را در بدرقه برگ ها بر زورق دست جویباران؛ و من امروز - چون همیشه- یاد داشتم نگاه باران را و این بار تازه تر شد...

و چه زیباست باران...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.