این آدمهای زاپاس
زاپاس : محفوظ. ذخیره . رزرو (لغتنامه دهخدا)
همین طور که میبینید واژه زاپاس در فرهنگ لغت دهخدا محفوظ ، ذخیره و رزرو معنی شده حالا من میخوام این واژه رو برای آدمها به کار ببرم
مفهمومی که من میخوام روی این واژه بار کنم همون آدمهایی هستند که این روزها هر کی چند تاشونو اصطلاحاً تو آب نمک خوابیده داره
داشتن زاپاس اصولاً خواص زیادی داره : آدم میتونه بدون نگرانی لایی بکشه ، زیر و رو بده ، دور درجا بزنه، حتی اگر یه زاپاس خوب پیدا کردی برای اینکه زودتر بتونی بدون عذاب وجدان با اصل کاری عوضش کنی عمداً به شیشه خورده بزنی و طرفو پنچر کنی! آخه تعویض یه آدم پنچر دیگه کاملاً عقلانی هست و تو دیگه خودتو سرزنش نمیکنی!
با داشتن زاپاس، احتیاط (در رفتار و کلام) معنایی نداره، ناز کشیدن مسخره اس
وقتی میدونی طرف مقابل زاپاسدونش پره، ناز کردن هم بیمعناست چون به راحتی تو رو با یه زاپاس عوض میکنه پس اگر یه جا واقعاً داغ کردی میریزی تو خودت و به روی خودت نمیاری که مبادا با زاپاس عوض شی! آخر هم اینقد داغ میکنی که میترکی
این روزها اغلب ملت همزمان هم زاپاس دارن هم خودشون زاپاس دیگران اند! جالبه نه ؟!
وقتی زاپاس داری، اعصاب خوردی برای چی ؟! تحمل چه معنایی داره ؟!
هر کس هم تو این سیستم بخواد خلاف جهت شنا کنه له میشه، تنها میمونه و میپوسه
البته سیستم با توجه به شرایط این راه رو پیش گرفته ، وقتی آشنایی ها توی پارک و تاکسی و اتوبوس به صورت کاملاً تصادفی و اتفاقی و فقط از روی ظاهر افراد و به خاطر کمبودها و ضعفها با دو تا لبخند و به اصطلاح آمار دادن! و شماره رد و بدل کردن شروع میشه نمیشه راه دیگه ای رو هم در پیش گرفت
اینقدر امتحان و خطا میکنن که وقتی اصل کاری پیدا میشه دیگه هیچ چی از احساس و علاقه و محبتشون نمونده که خرج کنن
وقتی که جامعه اونقد محدودیت در نظر میگیره که حالا حتی دو جنس مخالف توی دانشگاه هم نمیتونن با هم باشن تا حداقل شناخت رو قبل از شروع ارتباط از طرف مقابل به دست بیارن سیستم چارهای جز این نداره
در نهایت یکی از این زاپاس ها میشه شریک دائم و ثابت زندگی ولی چون افراد یه عمر با وجود زاپاسهای متعدد، شناخت پیدا کردن و درک کردن و ناز کشیدن و عذر خواستن و دنبال راه حل گشتن و خلاصه زندگی کردن رو یاد نگرفتن این زندگی یا زیاد پایدار نمیمونه یا طرفین برای هم حکم همون لاستیک عقب کامیون رو دارن: با وجود اینکه چرخ اصلیه ولی اغلب بالاست و نقشی در جلو بردن کامیون نداره مگر اینکه باری سنگین داشته باشه یا تو سینه کشی گیر افتاده باشه وگرنه توی راحتی ها و سرپایینی ها دوباره کنار گذاشته میشه
تنش گفت:
من نمیدونم چرا همه دنبال پایداری میگردن
يلداسبزپوش گفت:
برام گيج كننده بود اين مطلب!! البته تازگيا خنگ شدم پس احتمالاً اشكال از گيرنده اس نه فرستنده!! 😉
يلداسبزپوش گفت:
آهان فهميدم كجاش گيجم كرد!! بلاخره دوستى هاى قبل از ازدواج بده يا خوب؟ خلاصه هر جور آشنايى موجب پنچرى مى شه اگه ظرفيت نداشته باشيم! حالا تو دانشگاه يا تاكسى فرقى نمى كنه!
ALI گفت:
+
–
آلفابت گفت:
اين جبر زمانه ست. مخصوصا» براي ما ايراني ها. افراد سالها در غرب با هم هستند تا در نهايت وقتي كه شناخت حاصل شد با هم ازدواج مي كنند. اينجا بعد از 40 سال زندگي تازه زن متوجه مي شه چه به روزش اومده
mountainsummit گفت:
مطلب خوبی نبود
تو می تونی فرمانروای زندگی خودت باشی
می تونی هم زاپاس باشی
سعید گفت:
+
اِف گفت:
زیادی ساده بود! نتونستم فرمولت رو با زندگیای پیچیده ی امروز وفق بدم. فیت نشد خلاصه.
آبی مبهم گفت:
حالا اگر خودت را به آب و آتش هم بزنی که زاپاسش باشی و نخواهد چه؟ هی چاقوی وی ام افت را با دلت روی میز آشپزخانه بزار و ببر و ولزش بده و نخواهد چه؟
ناگـــــهان گفت:
سه دسته آدم داریم
دسته اول،دسته ی سوم رو میذاره تو آب نمک، که اگه دسته ی دوم نشد بره سراغش .
Ali گفت:
and what did you try to be??
ا.ک گفت:
این مساله انقدر عادی شده این روزا که اگه بخوای غیر از این باشی یه آدم به اصطلاح اسکول محسوب میشی که همیشه زخم میخوره و درد میکشه. این روزا با وجود زاپاس جدایی و دوری دل هیچکسو نمیشکنه… و اگه تو زاپاس نداشته باشی با یه دل شکسته تنها میمونی
کیان گفت:
ميدونی افجان به نظرم همهجای متنت جای سؤال داره؛
اول اینکه پر تناقضه:
«حتی اگر یه زاپاس خوب پیدا کردی برای اینکه زودتر بتونی بدون عذاب وجدان با اصل کاری عوضش کنی عمداً به شیشه خورده بزنی و طرفو پنچر کنی»
«در نهایت یکی از این زاپاس ها میشه شریک دائم و ثابت زندگی»
«اینقدر امتحان و خطا میکنن که وقتی اصل کاری پیدا میشه دیگه هیچ چی از احساس و علاقه و محبتشون نمونده که خرج کنن»
بالاخره چی؟! مشکل عدم ازدواج با زاپاسه؟ عدم ازدواج با اصل کاریه؟ عدم علاقه به اصل کاریه؟ …؟
به نظر مییاد شما از اون تیپ آدما هستی که معتقدی سیستم خواستگاری سنتی و ازدواج با سلام و صلوات خیلی خوب بوده چون ارزش طرف رو مردها درک میکردن. اونوقت میگی محدودیت تو جامعه ما زیاده!!!
بازم هست ….
دوم اینکه احساس و علاقه انسان مثلا ۲۰ کیلو نیست که بگی به قبلیه داد به بعدیه نمیرسه …
سوم اینکه ناز کشیدن هم شد ملاک خوشبختی؟ مثلا زن من بیاد ناز منو بکشه و اخلاقای بد منو همش تحمل کنه من خیلی خوشبختم دیگه …
چهارم اینکه …
پنجم اینکه …
نمیدونم ولی میخوام اجازه بگیرم از نسوان برای کپی پیست؟ کپی پیست کامنت خودم تو پست قبلی
ممنون
کیان گفت:
سناریوی اول: ببنید کشور ما یک کشور محدوده. دختر و پسر تا دانشگاه از هم جدان… تو دانشگاه هم پسر ندید بدید (و حتی اونی که ادعای دختربازی داره) چشم باز میکنه، همه چیزه دخترها براش جذابه! شلوار لی دختره از زیر مانتوش مییاد بیرون پسره احساس عاشق شدن میکنه!! … ندیده، نشناخته، نفهمیده، … اونوقت میره تو ۲۱سالگی با یک دختری واقعا دوست میشه …
دختره چی؟ ازدواج! تو خانواده و جمعهای زنونه فهمیده که تو این دور و زمونه باید شوهر رو به چنگ آورد وگرنه سرش بیکلاه میمونه …
اونوقت اون دخترخانم محترم (با پیشفرض و غریزه زنونه) میشه دوست آقای نامحترم، پسر ندید بدید ایرانی بیست و خوردهای ساله، با فشارهای شدید جنسی و شور و شر جوونی … (توضیح واضحات رو درز میگیرم) … خلاصه اینکه بعد از چند سال کش و قوس و اینور انور بالاخره یکی از همین خانومها آقا رو راضی میکنه واسه ازدواج … یارو چشم باز میکنه میبینه ۳۳ سالشه! داره با کسی زندگی میکنه که حتی انتخاب ۲۳سالگیش هم نیست …
اینکه مردها تازه بعد از ۳۰سالگی معیارهای اساسی زندگیشون ثبات پیدا میکنه رو هم به این وضعیت اضافه کن.
تازه این داستان پسرای شیطون بود، پسرای آروم و مؤدب یا میرن تو اینترنت و به غیرطبیعیترین روش با یه دختری از طریق نت آشنا میشن یا اینکه اگر سر و ظاهرش جذاب و تیکه هست احتمالا تو دانشگاه یا محیط کار توسط یه دختر زرنگ (که معمولا هم تیکه نیست!) تور میشه …
دسته آخر هم بچه مذهبی یا شهرستانی هست که مامانش دختر آشناشون رو تو بیست و خوردهای سالگی انتخاب میکنه واسه آقا و آقا یا مرد صبوری از آب در مییاد و تا آخر عمر زنده میمونه(ولی زندگی نمیکنه)! یا اینکه رم میکنه و میره سراغ علایق خودش تا امثال ماها بشینیم و بهش بگیم هوسران!!! یا زاپاسران!!!
توضیح مهم: لزوما ازدواجهای اینجوری به بنبست نمیرسه اتفاقا تو سی تا چهل درصد موارد دو طرف نسبتا راضی هم هستند (به خصوص آدمهایی که سی سالگیشون با بیست سالگیشون زیاد فرقی نداره!). تو سی چهل درصد دیگه هم به دلایل مختلف تحمل میکنن و میگن کاچی بهتر از هیچی (اینها همونهایی هستن که میرن خارج طلاق میگیرن). بیست تا سیدرصد هم که تو پنج سال اول تکلیف همدیگرو تو دفترخونه مشخص میکنن
سناریوی دوم: ازدواجهایی که بخاطرجذاب بودن مرد انجام میشه؛
اینجور مردها بیشتر هدف تورهای دخترونه قرار میگیرن و احتمال صید شدنشون هم خیلی بیشتره … اینها نه تنها شورت کس دیگه حساب نمیشن بلکه بعد از ازدواج هم هدف تورهای دیگه خواهند بود. (خانم صیاد باید یادش نره روزی که با مظلومنمایی و گریه مخ آقای تیکه رو زد و حلقه رو به انگشتش زد). بالاخره یارو اگر الان دلش سوخت یا به خاطر دروغهای سرکار احساس عاشق بودن بهش القا شد ولی چهار روز دیگه میفهمه و اونوقته که احتمال داره ….
قیافه، پول و پله، مقام و منصب و تحصیلات، … چیزهایی هستند که یک شمشیر دو لبهاند …
کلا من به شخصه وقتی ازدواجی برای قمپز در کردن واسه ملت و یا کم کردن روی فامیل یا عقدهگشایی صورت بگیره زیاد حقی برای زن اول قائل نیستم (با عرض معذرت)
سناریوی سوم: جذاب نبودن رفتاری یا فیزیکی یک خانوم یا آقا و لاجرم مجبور شدنش به ازدواج با کسی که باهاش حال نمیکنه صرف اینکه بگه من هم متأهل شدم مثل بقیه (و حداقل اینکه فشارهای سکسیم بر طرف میشه!) … این اشکال در واقع دلیلش عادل نبودن نظام آفرینش هست ولی خب به هرجهت زن اول باید احتمال بعضی اتفاقها رو بده
قضیه زاپاس آقای اف هم دقیقا توی همین سناریو تعریف میشه. شما وقتی احساس کنی طرفت همسطحت نیست(حالا به هردلیل) به چشم زاپاس نگاه میکنی بهش. به قول مسلمونا همکفو نیستند باهم !
سناریو چهارم: مردان بیشفعال جنسی:
ببینید بالا برید پایین بیایید اینها رو بدون اینکه ازشون بپرسن اینجوری آفریدن … اگر محدودیتهای ایران نبود اینها معمولا ازدواج نمیکردن و کار خودشون رو میکردن ولی خب اینجا ایرانه و … (البته جدیدا میبینم زنان بیشفعال هم هستن!)
یکی مثل تو گفت:
چرا میگین تازگی ها ؟ این موضوع بیش فعال بودن جنسی از ابتدا هم در مورد زنها بوده هم مردها.
گردو گفت:
کیان عزیز
کامنت پست قبلیت خیلی قشنگ بود. خیلی خوب همه چی رو دیده بودی. البته اگر طرف مقابل و هم میدیدی کامل تر میشد.
ولی مثل اینکه قرار بود ادامه بدیش.
میتونی با ادامش با هم اینجا بنویسی. کسی اعتراضی نمیکنه.
فقط چرا عصبانی هستی. لازم نیست انقدر به اعصابت فشار بیاری.
آبی مبهم گفت:
->کیان: عاقل کامنت که میگذارد کلی به آدم چیز میز یاد میدهد. مرسی
کیان گفت:
گردوجان طرف مقابل(مؤنث) در هر ۴ سناریو میتونه حضور داشته باشه:
دخترخانومی که فقط صرف رسیدن به مرحله ازدواج در ۲۱سالگی با کسی ازدواج میکنه که انتخاب دوران پختگیش نخواهد بود.
دخترخانوم زیبایی که توسط یک خواستگار سمج مخش زده میشه تا اون آقای محترم با ظاهر خانوم قمپز در کنه بدون اینکه باطنش رو فهمیده باشه
دخترخانوم غیرجذابی که صرف ازدواج کردن، با کسی ازدواج میکنه که هیچ سنخیت باهاش نداره
دخترخانوم محترمی که به هر دلیلی سکس براشون در اولویت قرار داره و گیر یه گونی سیبزمینی میوفته!
راستش کامنت پست قبلی بیشتر مایههای طنز تلخ داشت ولی خلاصهشده اون که در اینجا درج کردم فقط تلخ بود. این کامنت در واقع پاسخ بانوان گرامی هست که در زیر پست قبلی(نه این پست) همگی یکصدا یا زن دوم رو کاملاً بردن زیر سؤال یا مرد رو هوسران معرفی کردند. تیزی متن من دلیلش نقد کامنتهای خانومهای عزیز در پست قبلی بود. کلا درج اون کامنت در این پست یک مقدار وصله ناجور بود ولی خب فرصت نبود و دیدم کاچی بهتر از هیچی.
اگر بوی زیر سوال بردن خانومها از این متن به مشام کسی رسید، همینجا اکیدً اعلام میکنم نویسنده به هیچوجه هدفش این نبوده. فقط پاسخی بوده به دوستانی که با تعابیر شورت و استفراغ از بخش مذکر قضیه یاد کردند و زن دوم رو بیهویت و ضعیف و فرصتطلب میدونند. بدون اینکه به ریشههای این حرکت نگاه کنند.
نسوان گفت:
اگر منظورت من هستم باید بگم من شخصا گناه هر سه تا پایه ی این مثلث مذموم رو اندازه ی هم می دونم.
قضیه اصلا محکوم کردن یکی نیست. بحث سلیقه است. من دوست ندارم زاپاس کس دیگه ای باشم. بگذارید پای غرورم. من حتی یک رابطه ی باز
Open relationship
اگر بشه اسمش رو رابطه گذاشت !! بهتر می پذیرم ، برای این که هر دو طرف ماجرا از همه چیز خبر دارند و به هم تعهدی ندارن.
اماآقا جان، این قضیه توی کت من نمیره که با مردی باشم که بره شب پهلوی زن دیگری بخوابه و من بشینم بافتنی ببافم و تلویزیون نگاه کنم و منتظرش بمونم تا برگرده.. من اگر توی همچین شرایطی قرار بگیرم بلافاصله بعد از رفتن اون مرد میرم توی یک پاب می شینم و با سه تا مرد بر می گردم خونه، می دونم احمقانه ست ولی اگر این کار رو نکنم شب خوابم نمی بره!
من شخصیت این جور زنها رو درک نمی کنم. چه زن اول و چه زن دوم .
یک جور ذلالت بدی درش می بینم. حالا یا به دلایل مادی یا سنتی یا هرچی.
اتفاقا مرد داستان تنها شخصیت قابل درک برای منه؛من قصد توهین به مردهای خیانت کار رو نداشتم.
مرد ها و زنهای خیانت کار هر دو به یک اندازه برای من عزیزند
😉
هکر گفت:
خوب اگه دوست نداری منتظرش بمونی سه تایی با هم بخوابید .
نسوان گفت:
نه دیگه نشد.. خوب منم ترجیح میدم توی زندگیم تنوع داشته باشم.برای همین ترجیحا میرم سراغ یکی دیگه که هم فال باشه هم تماشا .
هکر گفت:
عجب حرفی زدیا! میگم سه تایی گروپ سکس راه بندازید یعنی هیچ تمایلی به همجنس نداری؟ فکر کن یکم تمرکز کن تصویر یه زن رو بیار تو ذهنت اند تنوعه
نسوان گفت:
من می دونم تو چی میگی! تو نمی گیری حرف من رو..
من اگر هم بخوام تری سام بزنم با دو نفر ادم جدید ( یک مرد و یک زن دیگه؛ دو تا زن دیگه؛ سه تا مرد دیگه و….) می زنم. نه با مردی که من را گذاشته و رفته پیش دوست دخترش. چون اینجوری اون آقا سردیش می کنه و من می ترسم بچاد.
هکر گفت:
آهان اسمشه یادم رفته بود تری سام ..هاها
آره اینطوری هم میگی نمیشه باید باهم دیگه نفرات سوم و چهارم رو انتخاب کنید اینطوری خیلی بی انصافیه ممکنه تو نپسندی من نمیفهمم آدما چرا اینطوری باهم زندگی نمیکنن چون گرایش به همجنس در زنها بیشتره شما که قبلا مسلمون بودی اسلام چیزی نگفته در مورد ؟
کیان گفت:
ویولتای عزیز من به عنوان یک مرد مجرد نمیتونم رذالت و یا ضلالت زن دوم رو درک کنم وقتی بارها دیدم که مردهای متأهل برای زدن مخ زن دوم (یا دوست دختر آتی) از چه ترفندهایی استفاده میکنند.
یا اصلاً قضیه با گله و شکایت از زن اول شروع میشه و یک دیو دو سر با کلی ایراد و اشکال مجسم میشه. یا به هیچوجه اشارهای به تأهل و مزدوج بودن نمیشه. … بعد از چند بار سکس و عشقبازی آروم آروم طرف میفهمه که بعله یا آقای مظلوم اونقدر هم مظلوم نبوده و فقط با زنش حال نمیکنه زیاد یا اینکه ای بابا این که زن داشته به من نگفته
ولی خب از اونور هم بخاطر ۴ سناریوی بالا نمیتونم بگم مرده بده! چون خودم مردم و مردها رو درک میکنم 🙂
آدم ناراحت گفت:
من خيلي با نوشتت حال كردم ، معلومه زخم خورده اي
گیتی گفت:
اقای «ف» عزیز
به نظر من متنی که نوشتی ادامه ی پست قبل بود ومرتبط…جالب هم نوشتی..خیلی واقعی …
هرچند با دلایلی که ذکر کردی و سیر اون موافق نیستم…. ولی این پدیده به شکل تاسف باری وجود داره…
بهرحال به نظر من باید قابلیت زاپاس بودن و زاپاس شدن در یک انسان وجود داشته باشه تا بسته بشه پشت کامیون …
و فکر می کنم دلایلش خیلی درونی تره ، ترس و عدم اعتماد به نفس و مشخص نبودن تکلیف اون آدم با خودش و دیگران و گاهی حتی مازوخیسم مزمن و یا حتی موندن و مترصد بودن برای ارضای حس انتقام یا بازگشت به کرامتی که به اشتباه فکر می کنه از دست داده ….و خیلی چیزای دیگه….
معمولا می افتند در دور باطلی که همت می خواد بیرون اومدن ازش…
درصد خیلی کمی هم این وسط بخاطر علاقه ی خاص و خالص و دل صافی که دارند ممکنه بازیچه بشن که البته اونهم باز خودخواسته است ، اسمش هم از ازل بوده رنج و سوز و گداز عاشقی و جگر تفدیده و از این خزعبلات !! ای بسوره پدر عشق !! 🙂
منظورم اینه که هیچ کسی نمی تونه یک » انسان » رو زاپاس خودش کنه ، مگه اینکه خود اون طرف بخواد زاپاس باشه و زاپاس بمونه !!
خیلی تمرکز ندارم آقای ف، اگه بیربط بود بدان که مغز کلا کار نمی کنه اینروزا….
آبی مبهم گفت:
خلی خوب نوشته بودی گیتی کاش بیشتر مینوشتی.
گیتی گفت:
ای آبی عزیز که مبهمی … بیشترش رو بقیه گفتن… به این گوش بده…
every step that you take
could be your biggest mistake
it could bend or it could break
but that’s the risk that you take
کیان گفت:
«منظورم اینه که هیچ کسی نمی تونه یک » انسان » رو زاپاس خودش کنه ، مگه اینکه خود اون طرف بخواد زاپاس باشه و زاپاس بمونه !!»
+++
یکی مثل تو گفت:
++
توسکا گفت:
+++
saam گفت:
آدما این روزا از تنهایی وداخل شدن به یک ارتباط عمیق میترسند. شاید نداشتن گارانتی ادامه داربودن رابطه ها که خیلی راحت از طرف یکی از طرفین قطع میشه دلیل اصلیش باشه.
Sam گفت:
متن و مقایسه قشنگی بود ف عزیز. خدا آخر و عاقبت این جامعه را به خیر کنه.
نسوان گفت:
منم نوشته شو دوست داشتم. یک کمی روی جنبه های هنری ش کار می کرد می تونست یک شاهکار موندگار بشه.
سامان گفت:
درود
ف گرامی موضوع جالبی رو مطرح کردین ولی خیلی خوب شرح ندادین .من فکرمیکنم یک علت این زاپاس پروری تقابل سنت و مدرنیته در جامعه ماست که جوون ایرانی نمیدونه چی میخواد ومطمئن نیست که همکلاسی دانشگاهیش مناسب ازدواجه یا اونی که بابا ننه میگن.و در صورت ازدواج با هر کدوم دچار دلزدگی و تردید میشه(فرقی هم نداره انتخابش کدوم باشه ممکنه برای یک شخص در صورت هر انتخاب این اتفاق بیافته) که در بسیاری از موارد به زاپاس ختم میشه.
علت دیگه عرف شدن و تبدیل واژه خیانت به واژه های زیباتری مثل شیطونی زیرآبی زاپاس و …در فرهنگ ماست.
چون روی فرهنگ ماها کار نشده اصلا در فرهنگی که ازدواج دوم سوم و چهارم حل شده و قانونیه خیانت چه معنی داره؟
میم گفت:
میدونم قبلا اعلام کردید ولی پیداش نکردم. میشه خواهش کنم آدرس میل نوشته های مهمان رو دوباره بگید ؟ شرایط فقط یک صفحه بودن و فایل ورد هست؟
نسوان گفت:
به بالای صفحه » درباره ی ما» رجوع کنید.
Cell گفت:
don’t struggle,you can’t beat your nature.the nature of ever changing desires.
فلوکستین گفت:
نسوان عاششقتم!!!
به طرز حیرت آوری احساسات و نظرات و عکس العمل هایم شبیه شماست با این تفاوت که من هنوز متاهلم.
نسوان گفت:
پس یه بوس بده
فلوکستین گفت:
مطمئن نیستم که لزبین نباشم. خواستم قبل از بوس در جریان باشید. به هر حال آدم اینجا می تونه صادق باشه .نه؟
نسوان گفت:
حالا فکر کردی ما مطمئنیم؟ من اصلا مطمئن نیستم که هستم یا توهم دارم که هستم!
Persian Developer گفت:
قبلا فقط مطالب تون رو Like می کردم. ولی این بار دیگه نتونستم از دیدگاه گذاشتن بگذرم….
این جملت خیلی قشنگه و درست
«هر کس هم تو این سیستم بخواد خلاف جهت شنا کنه له میشه، تنها میمونه و میپوسه»
بهنام رها گفت:
واي به روزي كه زاپاس هم پنچر باشه
میترا گفت:
میخام فقط بگم خارج از ایران نحوه آشنایی به مراتب سختتره
این فقط مشکل ایران نیست اینجا به قول همکارم که خارجی هست و واقعا به دنبال یه ازدواج سالم میگرده میگه اگه آزادی هست برای همه هست پس باز من نمیتونم انتخاب بکنم یا بشم . ضمننا این همه همجنس بازی نماد سیری زیاد و دلزدگی اینهاست . باز بگم زود یه اشکال که تو ایران میبینید تو سر خودمون نزنیم شاید یه مشکل کلی هست. … سرماخوردگی همجا بده نه فقط تو ایران …
یکی مثل تو گفت:
+
ایراندخت گفت:
روزی روزگاری یک زن قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته باشه… شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزوی می کنه که سفر خوبی داشته باشه… زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟
مرد می خنده و میگه : “یه دختر ایتالیایی”
زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره … دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمی گرده ، مرد توی فرودگاه میره استقبالش و بهش میگه : خب عزیزم مسافرت خوش گذشت؟
زن : ممنون ، عالی بود!
…مرد می پرسه : خب سوغاتی من چی شد؟
زن : کدوم سوغاتی؟
مرد : همونی که ازت خواسته بودم… دختر ایتالیایی!!
زن جواب میده: آهان! اون رو میگی؟ راستش من هر کاری که از دستم بر می آمد انجام دادم! حالا باید ۹ ماه صبر کنم تا ببینم پسر میشه یا دختر؟
تلخك گفت:
به نظر من ربط دادن این مساله به بسته بودن جامعه ایران اشتباهه. این یه مساله جهانی و تکاملی انسانه و جامعه ایران هم داره با یه فاصله زمانی نسبت به باقی کشور ها اون رو تجربه میکنه.قصد تایید یا رد زاپاس و زاپاس بند و یدک و یدک کش نیست اما باید قبول کرد که فرمول های سنتی زندگی زناشویی داره تغییر می کنه.چه خوشمان بیاید و چه نیاید.
meykade66 گفت:
تلخک اینی که گفتی تلخ تره از پست اقای ف . ای کاش اون باشه چون این مسیر تکاملی احساسات آدما رو می بلعه و از ما چیزی جز ماشین های ارضا نمی مونه در نهایت
mahta گفت:
از صبح نشسته ایم کف سالن موزا ییک شده. امروز روز خواهران است. برگه هایی بهمان می دهند که توش متعهد شویم از حجاب برتر چادر استفاده خواهیم کرد. ما انتخاب های خیلی کمی داریم. تا جایی که میدانم همه امضا میکنند. دیگر عصر شده. پنج تا پنج تا می فرستندمان طبقه ی پایین. نورخیلی کم است. بچه ها با دست ادای حرکت چراغ بازجویی را در می آورند. لبخند می زنیم ولی عصبی هستیم. بعضی از ما سال چندم است که اینجاییم. پچ پچه مرور جواب هایی که نفرات قبلی مجبور شده اند به سوالات دینی و سیاسی ازاثبات وجود خدا و غسل های واجب تا تعریف ولایت فقیه وانتخابات هشتاد و هشت بدهند . هر از گاهی لای در یکی از اتاق های سالن خفه باز می ماند و ما چهره ی تا زیر چشم ها پشم آلود یک مرد یا لب های کبود زنی محجبه را می بینیم و آرزو می کنیم بازجوی ما یکی از اینها نباشد. بازجو؟ براستی هم بیشترشان شبیه بازجو ها هستند یکی دونفر هستند که نرم تر رفتار می کنند. بهمان آب تعارف می کنند و سعی می کنند نشان بدهند که دانشگاهی هستند. آدم از رفتار متمدنانه شان در این جو پادگانی سپاسگذار می شود ولی تصور اینکه گذشته شان چه بوده که الان در این جایگاه محرم وصاحب نظر تشخیص داده شده اند حس بدی دارد. میبینیم که برابر این سیستم ما با سابقه ی عضویت بسیج و همکاری با نهاد های حکومتی، سهمیه ی شهدای احتمالی خانواده م میزان سرسپردگی مستدل و مدرک سنجیده و از پیش محکوم فرض می شویم– از روی قرآن صفحه ای میخوانیم. وجود خدا را اثبات کن.- ولایت فقیه را تعریف کن. –موضعت نسبت به ولایت فقیه. مرجع تقلیدت کیست؟ نماز آیات بخوان. نماز میخوانی؟ روزه می گیری؟ در فتنه ی هشتاد و هشت کدام طرف بودی؟ رای می دهی؟ در راهپیمایی ها شرکت می کنی؟ غسل های واجب را بگو.
ما رتبه های زیر دویست کنکورارشدیم. دخترهایی که هر روز با مانتوهای رنگی و کیف های کج پرشور ماکت ها را زیر بغل میزنند و در انقلاب دنبال رنگ و فوم میگردند با مانتوهای سیاه گشاد مقنعه و رنگ های پریده ور نوبتند. با این وجود بهمان می گویند پوشش اسلامی نداریم و از ناآگاهیمان از حد حجاب ابراز تاسف میکنند.
بدترین دانشگاه هایی که همه متفق القولند برای گزینش آمده اند دانشگاه شاهد است. دانشگاهی که هر سال برگه ای با حدود صد سوال تستی به متقاضیان می دهد و مردی هر سال همان دروغ تکراری را می گویند که النجات فی الصدق و اینکه همه ی گذشته ی ما را می داند. و آنها که صادقانه جواب دهند موفق خواهند بود. مردی که گاهی در را محکم می کوبد و گاهی نرم صحبت می کند و اگر باقی گزینشگر ها از هسته های حراست سازمان ها انتخاب شده اند. این یکی کاملا بازجو به نظر می رسد. سوالات این دانشگاه تقریبا هر سه یا چهار در میان تکرار می شوند و به گمان ما این همان تکنیک روانشناختی ست که مرد با افتخار می گوید در اختیار دارند و اگر ما به سوالات جواب خلاف عقیده مان بدهیم لومان خواهد داد. سوال هایی پیرامون محورهای حجاب، ولایت فقیه، روابط دختر و پسر در دانشگاه و جامعه، احکام مذهبی که هر کدام را با علامت زدن جلوی یکی از دو گزینه ی موافقم-مخالفم باید جواب دهیم.
فکر نمی کنم جواب های ما حتی اگر همه ی سعیمان را برای دروغگویی که بی شک برای شان جذاب است و این از سر و وضع دانشجویان در حال تحصیلش که بدون استثنا همه شان مارا به دادن پاسخ های دروغ تشویق می کنند مشهود است تاثیرآنچنانیی در گزینش مان داشته باشد. وقتی اسم کسانی را که به مرحله ی گزینش شفاهی رسیده اند را برایمان می خوانند مرد بی شرم همان دروغ سال های قبل را تکرار می کند: کسانی که به خانه می روند جواب های شفاف داده اند کسانی که می مانند کسانی اند که تناقض هایی در گفته هایشان یافته ایم و باید چند ساعتی پاسخگو باشند. اما ما می بینیم که کسانی که فراخوانده می شوند ظاهری متفاوت و حتی اسامی ای متفاوت دارند. و پرونده های سهمیه شان دستشان است. در واقع سر در نمی آوریم که چرا هر سال به این نمایش فراخوانده می شویم. من دوستانی دارم که در این دانشگاه تحصیل می کنند و دانشجوهای بدی نیستند ولی ریاکاری اجباری نکته ایست که همه شان به آن معترفند.
mahta گفت:
bebakhshid rahe dige i vase khali shodan nadashtam commentam bi rabt bud, poste aghaye f besyar doroste tu sharayete fe’li
saeed گفت:
پارک = پنچلی
می دونم
گم شدن پنچلی در این میان
که باید جرات فکر این آدما را جای پیدا کرد
و تکلیف دینامیک چیست
فکر با زاپاس
و بشر تئوری زده
زاپاس جک می خواد
اهرم وار شناور در کلمات، نهایت کوته فکریست
و سعی در پویایی اهرم، رنگ و جلا ببخشد.
چماق چموش، قدیمیترین اهرم بشر
جرات فکر کنترل ان با زاپاس
و نقطه اتکا با چماق
سيکل معيوب مکرر
آدم ناراحت گفت:
نميدونم چرا با اينكه هردفعه چيززيادى نميفهمم ولى بازدوس دارم كامنتاى تورو بخونم !
چراواقعا؟
یکی مثل تو گفت:
من که مفهمیدم
یکی مثل تو گفت:
نفهمیدم منظورم بود البته
هما گفت:
يك موضوع بي ربط
اصن روایت داریم که تو بهشت هر یک ریال ایران معادل 3500 دلار امریکاست و همه دنبال پول ایرانی هستند!!
مومنین صبر پیشه کنند که وقت حال و حول آنها هم می رسد
کیوان گفت:
هما بانو
امروز وقت نداشتم بقیه کامنتها رو هنوز نخوندم، اما تو مثل همیشه بمب ترکوندی!
کیوان گفت:
ضمنا هما جان!
آخرین کامنت پست پیش را هم خواندم. آنهم بمبی بود برای خودش. منتها بمب درد. گاهی در این احساس با تو شریکم.
هما گفت:
مرسی عزیز.
اما هم تلخه و هم شیرین .
تلخ که چقدر غربت هست در دنیای واقعی هریک از ما و شیرین که جایی گرم و مهربان هست که ولو در حد جمله ای نوشت و دلی سبک کرد و رفت .
بهرسو
ممنون از لطفت
پی نوشت:
راستی کیوان شنیدی امام جمعه خلخال گفته خلخالی ها با تحریم ۴۸ ساعته گوگل باعث ضرر هنگفت ۴۰۰ میلیون دلاری این شرکت شدند!
یعنی تو ببین ترکیب شعور و ریاضی چه می کنه با ادم
ايران دخت گفت:
ارومیه کم بود حالا خلخال چه میکنند این امامان جمعه در آن خطه
هکر گفت:
ببین من چقدر بدم که کیوان به این خوبی که از همه تعریف میکنه از من بد میگه من فقط نظرم رو در مورد شعرت داده بودم که به این روز که میبینی افتادم یا مثلا به آدم ناراحت گفتم چرا زنگ تفریح ساندویچ نمیخوری که آرش اومد یه چیزی گفت مثل اینکه خوشش میاد سیخ بخوره یا خیلیهای دیگه همه چیز با یه اتفاق ساده وقتی بچه کوچولوها برای اینکه لگو بازیشون خراب نشه با بزرگترشون بازی نمیکنن. حلاصه بازی با بچه ها نه ناراحتی داره و نه دپرشن
ادریس میرویسی گفت:
خیلی خوب. واقعا زندگی یاد گرفته نمی شه.
البته راهکار من ازدواج سنتیه، ولی همون آشنایی تو دانشگاه بهتر از آشنایی تو تاکسی و این هاست.
هکر گفت:
نه عزیزم من با تو مخالفم قربونت برم فدات بشم
meykade66 گفت:
آدمی که تو ازدواج سنتی خودت رو تسلیمش می کنی خارج از این جامعه زاپاسی نیست . اونم خودش قبلا زاپاس بوده یا زاپاس داشته . انقده دیدم از این ازدواجای سنتی که کمتر از یه سال به اجرای مهریه رسیده . سوزشه این قضیه هم اینه که طرف و معمولا داماد می گه از این می سوزم که خودم پیدا نکردم و کردن تو پاچم اگه خودم کرده بودم دلم نمی سوخت که حداقل خودم کردم و خودم رو لعنت می کردم نه فک و فامیلم رو
aseman گفت:
in raftar irani ha ro kharej az iran ham mishe did, rabti be mahdoodiyathaye dakhel nadare, taraf aslan barash mohem nist ke tarafesh vaght sarf kone va oonro beshnase , agar ham sex mikhad khob jash hast ke bere niazesh ro bartaraf kone vali be hame adamhayi ke bahashoon varede rabete mishe faghat be cheshme yek alternativ negah mikone yani taraf enghadr hatta barash arzesh nadare ya jazab nist ke bekhad vaghtesho bahash begzaroone. ine dige , che mishe kard, be ghole nevisande matn harki ham ke nakhad injoori bazi kone tanhayi nasibesh mishe
کیوان گفت:
امروز (یکشنبه) چه خبر بود؟ نت چند ساعتی تقریبا قطع بود. تو شهر هم نیروهای امنیتی مانور میدادند. راست میگند تبریز خبریه؟
کیوان گفت:
ببخشید امروز دوشنبه 91/7/10
vasat piaz گفت:
رئیس جنهور آینده
Sam گفت:
@هما
سلام.
ايران دخت گفت:
اینقد بازار ارز گلآلودِ که میترسم همه تو این باتلاق فرو برند،قبل از اینکه ماهیای صید کنند
ايران دخت گفت:
دیگه ماشینای جدید تایر زاپاس نداره،وسایل پنچر گیری به صورت پیشرفته همون تو صندوق عقب هست!
مگر اینکه تایرت دربو داغون بشه در اثر تصادف یا بد استفاده کنیکه اون موقع چرا عوضش نکنی.
ولی امان از دست ما که همیشه دنبال وسایل دست دوم میگردیم اونم به قیمت یکصدم!
بهارمست گفت:
واقعا نوشته ی زیبایی بود … و عین واقعیت … و البته پاسخی که گیتی به آقای اف داده هم بسیار زیبا و تعمق برانگیز بود.قشنگ ترین جمله ی متن که خودم هم دارم حسش می کنم چه در مورد خودم چه کسانیکه روزی باهاشون در ارتباط بودم(چه کسانیکه به اصطلاح زاپاس خودم هستن و چه کسانی که منو زاپاس می خواستن و فکر می کردن منم نمی فهمم)اینه :
«»»اینقدر امتحان و خطا میکنن که وقتی اصل کاری پیدا میشه دیگه هیچ چی از احساس و علاقه و محبتشون نمونده که خرج کنن»»»»
بازتاب: زاپاس خوب نداری سفر عشق نرو! | خاطرات پاک شده
meykade66 گفت:
وقتی میدونی طرف مقابل زاپاسدونش پره، ناز کردن هم بیمعناست چون به راحتی تو رو با یه زاپاس عوض میکنه پس اگر یه جا واقعاً داغ کردی میریزی تو خودت و به روی خودت نمیاری که مبادا با زاپاس عوض شی! آخر هم اینقد داغ میکنی که میترکی
این قسمتش سره من اومده له شدم و ترکیدم
حالا هم هر جا احساس کنم نقش زاپاس کسی رو دارم فاصله میگیرم . رهاش می کنم البته بستگی به درجه کیفی فرد هم داره . گاهی هم رها نمی کنم به دردم می خوره . مثلا یکی پایه دودمه . یکی جزوه واسم جمع و جور می کنه و وای به حال روزی که لبا از زاپاسا خوشت بیاد وابسته بشی و اونا با علم این که زاپاس بودی بفهمن که چه حسی بهشون داری . یه وضعیت پیچیده تخیلی میشه پس باز همون حالت اول مطمئن تره . فهمیدی زاپاسی بزن به چاک .حتی به قیمت تنها بودن . تو تنها موندن خیلی چیزا رو به دست اوردن که اگه نبودم به دست نمی آوردم همیشه خودم رو اینجوری توجیه می کنم . البته پیش میاد کسایی هم که زاپاس نباشی واسشون که باید قدر این آدما رو دونست . من این دوستی ها رو زیاد طولشون می دم ولی کمن خیلی کم