خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

بگذاریم که احساس هوایی بخورد...

سلام

روی سخنم با توست ای مهربان

تویی که نگاه آسمانی ات آیینه فرشتگان است

و قلب پاک ات به زلالی شبنم صبحگاهی

وجودت سراسر محبت و مهر

این روزها، پریشانی تو را در جانم حس می کنم و آرزو می کنم کاش می توانستم دست محبتی بر قلب دردمندت بکشم و عطر آرامشی بر مشام روح بلندت بدمم. گرچه در پیشگاه خداوند روی دعا و تمنا ندارم اما ایمان دارم که خداوند بر تو نظری خاص دارد ... از خدا برایت استدعای پیروزی و آرامش دارم.

چه کژ رفتار است چرخ گردون که دل نازک تو را فسرده و بر دوشت کوله بار سختی و مرارت نهاده.

نمی خواهم امید بیهوده و دلداری ملال آور دهم. شاید این سختی ها هم بخشی از زندگیست تا انسان قدر آرمش و آسایش را بیشتر بداند و به آیه "ان مع العسر یسرا" ایمان بیاورد. و من سخنی ندارم جز همین آیه و از خداوند تحقق قریب این وعده را طلب می کنم. و بدان که تو تنها نیستی و انسان های موفق در طول تاریخ بدون استثنا از دل سختی ها به پیروزی و موفقیت رسیده اند. هیچ ملوانی در گوشه یک لنگرگاه فن دریا را نیاموخته و هیچ خلبانی بی دلهره سقوط به مهارت نرسیده... و بی گمان این سختی ها را اگر با دلی آرام تحمل کنی شیرینی آسایش و آرامشی جان بخش را خواهی چشید همان گونه که وعده الهی است... باز هم تکراری شد! ببخشید

نمی دانم... گمان می کنم این روزها نگرانی که مدت های مدید در موضوع انتخابی وقت گذاشته ای اما نتیجه لازم را نگرفته ای یا آنقدر کار سخت و طاقت فرسا گردیده که حوصله و آرامش را از تو زدوده و جز تشویش و نگرانی از آینده باقی نگذاشته. شاید تنها راه این باشد که بیاندیشی که این ها همه می گذرد، چند ماه دیگر همه چیز تمام شده و همه اش یک خاطره زیباست. اگر خسته ای، کمی به خودت استراحت بده کمی به آرامی قدم بزن و اگر دوست داشتی درد دل کن و من هستم هر لحظه که اراده نمایی و آن زمان که نیستم، در دلم هستی و تو را می بینم و احساست را احساس می کنم.

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

همچنان یکسان نباشد حال دوران، غم مخور

...

برایت آرزوی صبر، سلامت و موفقیت می کنم

خداوند یاور و پشتیبانت

دوست دار تو

نظرات 2 + ارسال نظر
همسفر عشق پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 12:36 ب.ظ

روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است

پارسبانو پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 12:52 ب.ظ

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه شاید بی غرور…

اما هر وقت گونه هایم خیس می شود

می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم

گل امیدم از طراوت احساس تو می شکفد
آرزو دارم دیدگانت اشک آلود مباد جز به شادی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.