آبشار عشق تا ابد جاریست و در سقوط شفافش بر سرتاسر قلب ها طراوت می نشاند. خروش اش بانگ عاشقی و نیاز سر می دهد و محو شدن آرام کف هایش نوید آرامش و زلالی ابدی دل های عاشق. آهویی در کناره اش تن را به آب شست، نگاهش رنگ عشق یافت و چلچله ای که از آب آن نوشید تا ابد عاشقانه می خواند. در ادامه آبشار رودی است که می رود تا دریایی که ماهیانش عاشق اند، روز و شب از دریای عشق جرعه می نوشند و باز تشنه کام در تکاپو...
معجزه آبشار از فرشته ای بود که در بالادست، دست محبتش را بر آب زده بود و نگاه زلالش قلب با طراوت آب را به جوشش داشت. رد لبخندش در لهجه آرام آب هویدا بود. همهمه بی قراری قلب پاک اش دل سنگ ها را می شکست و رنگین کمانی از رویاهای لطیفش بر آسمان نقش بسته بود...
آری
او فرشته بی همتای قلب من است...
به پندار تو جهانم زیباست، دیده ام بیناست، زبانم گویاست، قفسم هم طلاست، به این ارزد که دلم تنهاست...
جهانم
دیده ام
زبانم
با تو
زیباست
بیناست
گویاست
خاطرت، تسکین تنهایی دلم...
افسوس از جهانی که در آن دل ها جدا و دور افتاده اند...