خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شعری از تو...


تو از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای
تو از آینه ها و ابریشم ها آمده ای

در خلئی که نه خدا بود و نه آتش
نگاه و اعتماد ترا به دعائی نومیدوار طلب کرده بودم
جریانی جدی
در فاصله دو مرگ
در تهی میان دو تنهائی

شادی تو بی رحم است و بزرگوار
نفست در دست های خالی من ترانه و سبزی است

من برمی خیزم

چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل می زنم
اینه یی برابر اینه ات می گذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.