دوره رهایی، رهایی، فرا می رسد
این شب پرشان، پریشان، سحر می شود
روز نو گل افشان، گل افشان، به ما می رسد
بخت آن ندارم که یارم، کند یاد من
حال من که گوید، که گوید، به صیاد من
گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او
عاقبت رسد عشق رسد عشق به فریاد من
از نگاه یاران به یاران ندا می رسد
دوره رهایی رهایی فرا می رسد
ساقیا کجایی، کجایی، که در آتتشم
وز غمش ندانی، ندانی، چه ها می کشم
ساقی از در و بام، در و بام، بلا می رسد
بر دلم از این عشق، از این عشق، چه ها می رسد
از نگاه یاران، به یاران، ندا می رسد
دوره رهایی، رهایی، فرا می رسد
شعر از فریدون مشیری
با صدای صدیق تعریف