فرشته مهربان
مهرت آنچنان در دل و جانم خانه کرده
که هر بار چشمانم را بر هم می نهم رویای تو را می بینم
و بغض آنچنان گلویم را می فشارد که اشکش از چشم سرازیر می شود
مهربان
چه کنم با بی قراری قلبم
چه کنم که قلب من اینجاست و تو در دوردست ها
یاد تو اینجاست و خودت نیستی
گریه آسمان دیوانه ام می کند
از دوری ات
...