...
دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست
_________________________
دست دادن: نماد عشق و وفاداری
دیریافته : آن که پس از انتظاری قریب یافته شده، دیر= شب (هرکه بی روزیست روزش دیر شد...) تیره و تاریک، دیریافته آن که از پس شب های تاریکی و اندوه و انتظار یافته شده.
ابر اگر باشد طوفان معنا می یابد ، علف نیز جزئی از صحراست، مبدا و ریشه باران دریا است و به دریا برمی گردد و پرنده ها عاشق بهار اند. و درخت جزئی از کل یک جنگل است. و شاعر می گوید مبدا، مقصد و هر جزء زندگی اش بسته به یار دیریافته است که تار و پود وجودش در وی آمیخته و با کلام اوست که به سخن می آید و با صدای مهر او آشناست...