خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

طلوع

لحظه طلوع خورشید، لحظه طلوع عشق و محبتت در قلب تنهاست

لحظه غروب که می رسد، لحظه ای است که دلم میخواهد در کنارت باشم
و آنگاه که خورشید آرام آرام می رود و آسمان تاریک می شود ، به عشق تو به انتظار مینشینم تا ستاره ها بیایند و به یادت به آسمان پر ستاره خیره شوم
و این است زندگی یک شاخه واتکیده و خشکیده اما عاشق کنار چشمه صداقت و مهر

لحظه به لحظه به یاد تو هستم، این زندگی تنها با تو شیرین است
اگر احساس آرامش کنم ، از یاد دوست در این لحظه های سرد زندگیست
طلوع کن ای خورشید ، من یک عاشقم ، طلوع کن ، من همانم که بوده ام…

طلوع کن ببین من عاشق را ، که از همگان مجنون ترم

طلوع کن تا ببینی قلب فسرده و تنها در این صبحدم چگونه بی تاب همدم خویش است

شب و روز ، طلوع یا غروب را تفاوت نیست

و ای تنها امید زندگانی

هوای عشق در دلم موج می زند هر دم

و این است حال و هوای داشتن تو…

این است زندگی من ، تنها یاد تو ، ذکر نام تو و عشق تو سهم من از طلوع تا غروب خورشید است...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.