از آرزوی دوست، یادم از خلوتی آمد که همیشه حضورش را دوست داشتم در تنهایی در کنار هم، از همین جاده تا آن پشت، یک دشت وسیع و تنهاست که جز آواز لطیف نسیم، و سکوت خدا صدایی نیست. شاید نتوان جهان را تغییر داد اما می توان از بدی هایش گریخت، برای ساعاتی خلوتی گزید... این خلوت را بسیار دوست دارم. و به یاد دوست بیشتر دوست دارم...