شب ها که دریا، می کوفت سر را
بر سنگ ساحل، چون سوگواران
شب ها که می خواند، آن مرغ دلتنگ
تنهاتر از ماه، بر شاخساران
شب ها که می ریخت، خون شقایق
از خنجر ماه، بر سبزه زاران
شب ها که بودیم، در غربت دشت
بوی سحر را، چشم انتظاران
شب ها که غمناک، با آتش دل
ره می سپردیم، در زیر باران...