خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی...



امروز بعداز ظهر فرصتی شد برای استراحت، چشمانم را که بستم، تو را دیدم، روی زمین افتاده بودم و نگاهت می کردم و تو در کنارم ایستاده بودی، داشتی با تلفن صحبت می کردی اما هیچ التفاتت نبود به من... بیدار شدم و مدت ها به عقربه ی ثانیه شمار ساعت می نگریستم که یکریز می چرخید و ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.