می خواستم برایت بنویسم. نه از دلتنگی هایم و ...
از دوری ات؛ شاید هم می خواستم از همین ها بنویسم. ولیکن خود قصه ناگفته می خوانی از احوال این روزهایم...
می خواستم برایت از خواب پریشب بنویسم. از رویای شیرین حضورت در لحظه های پرکابوسم... ولیکن اینقدر گذشت و ننوشتم که باز فراموش کردم، کجا بود و چگونه بود و چه شد که آمدی ولی بودی، همان گونه که همیشه هستی، در دلم، در بند بند وجودم...
تقدیم به نگاهت...