خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

احوال یار غایب

سلامی چو بوی خوش آشنایی

حالت خوب است؟ دعا می کنم در سلامت کامل باشی

امور و کارهایت به خوبی پیشرفت داشته باشد و راضی کننده باشد، اگر تا کنون نبوده هم در آینده بیشتر باشد...

از ندیدنت، از نشنیدنت، از نپرسیدن حالت زمان زیادی گذشته، حداقل بر من این گونه گذشته

اگرچه در خواب تو را می بینم، می شنوم، احساس می کنم ولی این کجا و آن کجا...

قلبت سرشار از عشق و ایمان و عزم راسخ

روزگارت شیرین باد

خیال...

ستاره خیال من

                   تورادر کدامین شب بجویم

                   وقتی که هرشب

هیات تورا

         به وسعت گریه درمی یابم

 

  ای کاش در آسمان مه آلود ذهنم

           به تمامیت تودست می یافتم 

                  

                         آنگاه

                                  خورشید خیال من می شدی

                   در روزهای سرد تنهای

...

انتظار...

چگونه بگویم که دلتنگ تو هستم

تویی که مونس شبهای دل بیقرارم بودی

چگونه بگویم که باغ دلم به غم نشسته و از دوری تو دلتنگ شده

چگونه بگویم که وجود تو، گرمای صدای دلنشین تو

به من دلتنگ آشفته زندگی می بخشد. 

چگونه بگویم که این دل بی طاقت بهانه ی با تو بودن را می گیرد

چگونه بگویم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد

ای تنها ترین ستاره ی زندگی من

پشت پنجره ی دل تنگم به انتظار لحظه ی با تو بودن می مانم

تا با آمدنت دل بیقرارم را آرام کنی

...

رویا...

 و من در این لحظه عید، غمم اندازه دنیا، بغضم سنگین ترین درد عالم است؛ خواب از چشمانم رفته و خواب و بی خوابی ام خیال دوست شده...

امشب هم از بس که خواب تو را دیدم و آشفته از خواب پریدم... شب و خواب و رویاهایش را به ستاره ها سپردم، نشسته ام لب ایوان ... آه، افسوس که خلوتی ندارم برای اشک ریختن...

احمقانه تر از آن نالیدن من است در این کنج بی کسی برای تو که خود اندازه تمام عالم در دل غم داری...

لحظه هایت سرشار از شادی و پیروزی باد...

سلام قلب من به یار آشنا...

لحظه هایم از تلالو خاطره احساس پاک تو زندگی می گیرد

حال تو خوب است؟ برایت آرزوی سلامتی دارم

گرچه بی ماه روی تو رمضان همچنان باقیست...

عیدت را سرشار از شادی آرزو می کنم.

خالصانه ترین دعای قلبم را چون همیشه تقدیم تو می کنم

...

شبی...

دلــم گـــرفته بود 

شبی تاریک و ســـرد 

از پشــت دیــوار ســـکوت 

تـــرانه ای جوانــه زد 

و نـــام تو

برتـــارک واژه ها

رُخ نـــمود 

شعر تمام شد و دل

از اینهمه عشق 

جوشید 

چشم طاقت نبرد

تا سحر یک ریز بارید

...
بارید

...

اگه دستات مال من بود...


لحظه ها رو با تو بودن، در نگاه تو شکفتن، حس عشق رو در تو دیدن، مثل رویای تو خوابه

با تو رفتن با تو موندن، مثل قصه تو رو خوندن، تا همیشه تو رو خواستن، مثل تشنگیه آبه

اگه چشمات منو می خواست تو نگاه تو می مردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم

اگه اسممو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم
اگه با من تو می موندی همه دنیا رو می بردم

بی تو اما سر سپردن، بی تو و عشق تو بودن، تو غبار جاده موندن، بی تو خوب من محاله
بی تو حتی زنده بودن، بی هدف نفس کشیدن، تا ابد تو رو ندیدن، واسه من رنج و عذابه


اگه چشمات منو می خواست تو نگاه تو می مردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم

اگه اسممو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم
اگه با من تو می موندی همه دنیا رو می بردم

توی آسمون عشقم غیر تو پرنده ای نیست
روی خاموشی لب هام جز تو اسم دیگه ای نیست

توی قلب من عزیزم هیچکسی جایی نداره
دل عاشقم بجز تو هیچکسی رو دوست نداره

اگه چشمات منو می خواست تو نگاه تو می مردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم

اگه اسممو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم
اگه با من تو می موندی همه دنیا رو می بردم

اگه چشمات منو می خواست تو نگاه تو می مردم
اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم


لحظه ها رو با تو بودن...

لحظه ها رو با تو بودن...

زندگی...

می گویند زندگی می رسد به:

مرگ آرزو

و

آرزوی مرگ

...

آسمان ابری

نشستم توی بالکون و منتظر که طلوع خورشید را از درون دریا نظاره کنم که ... آسمان ابریست و تازه سرخی ای از آفتاب در افق پدیدار گشته ، نسیم آرامی می وزه و هوا از همین صبح دم کرده!

دیروز هم رفتیم شنا، اصلا حال شنا نداشتم، به پشت شنا کردم بی خیال، عینکم مه گرفته بود و نفهمیدم کدوم طرف رفتم فقط وقتی ایستادم زیر پام خالی بود! بعد رفتم توی فکر که... شنا کردم اومدم نزدیک ساحل ...

عصرها و شب های دریا حقیقتا دل گیرانه و افسرده گونه است. وقتی که زمینه اش هم باشه که...

الان قرص نارنجی خورشید از پشت ابرهایی که افق را گرفته بود اومد بالا و همین اول صبح سرخی غم را پاشید روی همه عالم...

راستی از بس اهنگ های عاشقانه و غم ناک پخش می کنند اینجا از بلندگو، آدم سالم هم گریه اش می گیره چه برسه به این که ...

آسمون ابریه، مثل دلم، اما اون هرموقع بخواد می تونه بباره و من نه...