-
با پرتو ماه آیم و چون سایه ی دیوار...
دوشنبه 12 فروردین 1392 07:12
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه...
-
یک پنجره، یک نگاه
یکشنبه 11 فروردین 1392 23:35
هیچ گفتن نتوانم...
-
یازدهمین روز بهار
یکشنبه 11 فروردین 1392 14:41
-
دلنوشت
شنبه 10 فروردین 1392 22:33
می دانی ، با یادت روزها می گذرد، نه، "یاد" کلمه ساده ای است. باید بگویم حضورت. آوردنش در قالب کلمات سخت است. حتی اگر نباشی، نیایی، هیچ نگویی، پشت کنی، اخم کنی، درها را، راه ها را ببندی... چقدر سختی بر دلت رفته و می رود، دریای بی پایان روحت را چه اندوه ها که طوفانی کرده و از آن تنها سکوتی بر لبت نقش بسته......
-
دستپخت...
شنبه 10 فروردین 1392 18:57
کمی عجله ای شد و ادویه و سبزی اش کم شد، رب گوجه را هم فراموش کردم! و مثل هیمشه رژیمی (کم روغن) ولی بر خلاف شکل بی روحش مزه اش بدی نبود، حداقل برای کسی که به نون و ماستی قانع است... جای دوست خالی، آرزو در دلم موج می زد که کنارم باشی... فراموش کرده بودم عکس بگیرم، به ته قابلمه که رسید، عکس گرفتم! و سالاد هم سرشار از...
-
دهمین روز بهار
شنبه 10 فروردین 1392 13:26
امروز به آسمان که نگریستم، صاف و آبی بود... گل های سپید در آبی زلال آسمان، یاد دوست است...
-
مرتبت عشق
شنبه 10 فروردین 1392 08:36
اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم.... و از عشق بیبهره باشم طبل میانتهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم، اگر از کرامت غیبدانی و پیشگویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوهها را به رفتار آورم و از عشق بیبهره باشم، کسی نیستم. اگر...
-
نهمین روز فروردین
جمعه 9 فروردین 1392 18:08
-
آرام جان
جمعه 9 فروردین 1392 15:20
به تو که در کلام نمی گنجی . . . ای که همه خوبیها از آن توست دل بی تو غرق در آه و اندوه ست شوق زندگی را در من بر انگیز که با تو بودن را دوست دارم . . .
-
جمعه ها...
جمعه 9 فروردین 1392 11:28
عشق و انتظار...
-
دل به امید روی او همدم جان نمی شود...
جمعه 9 فروردین 1392 08:49
پی نوشت: در ادامه مطلب سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند // همدم گل (در برخی نسخ، جان) نمی شود یاد سمن نمی کند سرو چمان، استعاره از یار است؛ شاعر می گوید دلدار از بلندمرتبگی همچون سرو است و من در پیش پای او چون چمن، چرا این سروی که پای در گل نیست و آزاد و آزاده به هر سوی قدم برمی دارد، نگاهی بر چمن زیر پایش نمی افکند و...
-
تو را برای دوست داشتن، دوست می دارم
پنجشنبه 8 فروردین 1392 19:31
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به خاطر خاطره ها برای پشت کردن به آرزوهای محال به خاطر بوی لاله های وحشی به خاطر گونه زرین آفتابگردان برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم تو را برای لبخند تلخ لحظه ها پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم تو را از دیرباز از لحظه های نگاه و انتظار از سال های آرزو و سکوت از راز اشک،...
-
پای در گل
پنجشنبه 8 فروردین 1392 17:19
پاکشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق هرکه را چون سرو اینجا پای در گل ماند، ماند...
-
روز هشتم بهار
پنجشنبه 8 فروردین 1392 14:28
از تبار خاطر دوست...
-
زلال نگاه دوست
پنجشنبه 8 فروردین 1392 09:19
آبی زلال آسمان انعکاسی است از دل پاک، از عظمت وجود دوست. آن گاه که از در سینه نمی گنجد،دل از یادت پر می کشد تا افق های نزدیک، تا سراپرده یکرنگ آسمان، آنجا که از خلوص نگاه دوست روشنی می جوید. خورشید شعله ی پریشانی است در برابر فروغ دیدگانش و ماه لکه خاموشی از فراموشی سرگردان در بستر پر آشوب ستارگان؛
-
روز هفتم بهار
پنجشنبه 8 فروردین 1392 00:59
گلبرگ هاشان سپید و یک رنگ است، آرام و آرامش بخش، همچو دوست...
-
نوبهارم
چهارشنبه 7 فروردین 1392 14:45
آفتاب مهربانی، سایه تو بر سر من ای که در پای تو پیچید، ساقه نیلوفر من با تو، تنها با تو هستم، ای پناه خستگی در هوایت دل گسستم از همه دلبستگی ها ای بهار باور من، ای بهشت دیگر من چون بنفشه بی تو بیتابم، برسر زانو سر من بی تو چون برگ از شاخه افتادم، زرد و سرگردان در کف بادم گرچه بی برگم گرچه بی بارم، در هوای تو بیقرارم...
-
رویای دوست
چهارشنبه 7 فروردین 1392 07:24
دوش، با تو ام دیداری بود؛ زیر یک بوته تاک؛ پر از خوشه زر در دلم بغض تو بود، بر لبم خنده و شوق آسمان دل پاییزی من، روشن از روی تو بود ساحل خامش تنهایی من، در تب و تاب تو بود
-
فلسفه درون
سهشنبه 6 فروردین 1392 23:46
-
ذکر دل
سهشنبه 6 فروردین 1392 18:19
گل ها هم عشق و محبت را به زبان خویش زمزمه می کنند همه طبیعت حاصل عشق است گوش و دیده جانی باید...
-
روز ششم بهار
سهشنبه 6 فروردین 1392 15:23
-
آن گاه که عشق می خواند
سهشنبه 6 فروردین 1392 12:47
آنگاه که عشق تورا میخواند، بهراهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب آنگاه که تورا زیر گستره بالهایش پناه میدهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه آنگاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهمکوبد مانند باد شرطه که بوستانی را... ____________________ جبران خلیل جبران
-
در باغ رویای دوست
سهشنبه 6 فروردین 1392 04:49
خیلی ساده... امشب غرق رویای تو بودم. در باغ بودیم. برایت از باغ میوه چیدم. مثل همیشه لبخند می زدی... افسوس که بیدار شدم، همه اش پرپر شد. خواب هم از سر پرید...
-
خاطر غروب
دوشنبه 5 فروردین 1392 19:47
آفتاب که دامن از خاک بر می گیرد، گرد قدم هایش بر دل آسمان رنگ پاییزی می نشاند. شاید از همین سان است که غروب نماد اندوه است... دل تو در این غروب ها چگونه در گذار است؟ می دانم زیور درونت صبر است و ایمان؛ همیشه نمناک ترین دعای دل را نذر قدم هایت کرده ام. کاش کمی هم از خلوص سجاده ات را نثار دل های منتظر کنی. همیشه آرزو...
-
روز پنجم بهار
دوشنبه 5 فروردین 1392 16:13
-
دوستی و عشق
دوشنبه 5 فروردین 1392 07:46
دوستت دارم ها را نگه می داری برای روز مبادا دلم تنگ شده ها را ، عاشقتم ها را این جمله ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی کنی باید آدمش پیدا شود باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد، سنت که بالا می رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج...
-
شب
یکشنبه 4 فروردین 1392 19:54
آن که می گرید با گردش شب گفت و گو دارد با من به نهان از برای من خندان است آن که می آید خندان، خندان مردم چشمم در حلقه چشم من اسیر می شتابد از پیش رفته است از من، از آن گونه که هوش من از قالب سر نگه دور اندیش تا بیابم خندان چه کسی و آن که می گرید با او چه کسی است رفته هر محرم از خانه من با من غمزده یک محرم نیست آب می...
-
روز چهارم بهار
یکشنبه 4 فروردین 1392 12:36
تمام گل های عالم را آرزوی بوسه بر قدم هایت هست چنان که از سوگ دوری ات می پژمرند، اگر توفیق یارشان باشد، آن ها را که ناز دستانت، گرمای نگاهت رسد، از شوق جان دهند، خشک می شوند... حریم قدم هایت، کعبه نگاهت، سجده گاه گل هاست. تنها نسیم است که گاهی عطر دستانت را نرم نرمک می برد تا سفره تمنایشان... ای صدایت نسیم، نگاهت...
-
خلوت خیال
یکشنبه 4 فروردین 1392 07:24
دوش در خلوت خیالم یاد تو پر می کشید بیزارم از طلوعی که رویای تو را پرپر می کند
-
روز نوشت
شنبه 3 فروردین 1392 20:56
در این سکوت نشسته ام... حتی دستم به قلم (کیبورد) نمیره که بخوام غم دل را در سکوت فریاد بزنم. می جوشه و فرومیریزه در درون. گفتم فیلم ببینم، گل های باغچه را بکارم، کار کنم، سرم را شلوغ کنم اما دقیقا لحظه لحظه یاد تو ام. می دونی تو بخشی از وجود من شدی، خیلی وقته، قبلا برات گفتم از کجاها این ایمان در دلم پدیدار شد، تکرارش...