-
زبان مشترک...
جمعه 17 شهریور 1391 12:17
-
در دل من...
جمعه 17 شهریور 1391 10:02
در دل من کسی هست که تا درخشش آخرین ستاره تا پژمردن آخرین گل و فرو افتادن آخرین برگ دوستش دارم ...... تو فرشتـه روشنی شبهای تاریکمی دوستت دارم
-
شب...
جمعه 17 شهریور 1391 06:44
-
سحرگاهان...
جمعه 17 شهریور 1391 01:48
آنچنان کز برگ گل عطر گلاب آید برون تا که نامت میبرم از دیده آب آید برون ... دلم آنچنان گرفته از دوری ات که نای نفس کشیدن نمانده اشک هم تسکین نمیده این دل را وقتی سخت دلتنگتم...
-
سرخ مثل...
پنجشنبه 16 شهریور 1391 21:50
قلب من که روز و شب بی قرار توست سحرگاهی که بی اختیار از رویای تو بی قرار و بی خواب می شود شب هایی که به یاد تو جز اشک چاره ای دیگر ندارد ...
-
یک فرشته...
پنجشنبه 16 شهریور 1391 20:10
قلب من روایت می کند از فرشته ای در قابی کوچک با نگاهی به وسعت آسمان دشتی که زیر گام هایش احساس غرور می کند انعکاس پرتو طلایی خورشید از چشمانش که روی خوشه های گندم رنگ شادی می افشاند اما سکوت فضا رویای شیرینش را می زداید من می مانم یک دنیا آرزو برای یک لحظه ی دیدارش ...
-
یک نفر...
پنجشنبه 16 شهریور 1391 14:30
بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر، اما دلت میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکسی ممکن است بخواند جـز آن یـک نفر..
-
این گونه...
پنجشنبه 16 شهریور 1391 07:01
-
لحظه ها را...
چهارشنبه 15 شهریور 1391 23:55
لحظهها را با تو بودن در نگاه تو شکفتن حس عشق رو در تو دیدن مثل رویای تو خوابه با تو رفتن با تو موندن مثل قصه تورو خوندن تا همیشه تورو خواستن مثل تشنگی آبه اگه چشمات من رو میخواست تو نگاه تو میمردم اگه دستات مال من بود جون به دستات میسپردم اگه اسمم رو میخوندی دیگه از یاد نمیبردم اگه با من تو میموندی همه دنیارو...
-
تو کجایی...
چهارشنبه 15 شهریور 1391 22:44
من کوچه ها را با دستان خسته ام آب داده ام هنوز هنگامی که صدای بال زدن پرنده ها را می شنوم با شوقی وصف ناپذیر بر سر جاده می ایم تا غبارهای راه را با مژه هایم کنار بزنم هنوز مژده آمدنت را از ماه می شنوم و ستارگان چشمک زنان حرف ماه را تصدیق می کنند تو کجایی... خود بگو من که همه جا تو را می بینم چگونه دوری ات را تحمل کنم...
-
ساز تنهایی...
چهارشنبه 15 شهریور 1391 20:03
-
یاد رنگین دوست ...
چهارشنبه 15 شهریور 1391 18:24
هر چه با من اینجاست رنگ رخ باخته است آفتابی هرگز گوشه چشمی هم بر فراموشی این دخمه نینداخته است اندر این گوشه خاموش فراموش شده کز دم سردش هر شمعی خاموش شده یاد رنگینی در خاطرمن گریه می انگیزد ...
-
سرخ مثل...
سهشنبه 14 شهریور 1391 21:13
-
اوست...
سهشنبه 14 شهریور 1391 18:44
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر برم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم ... در خیال / محمدرضا شجریان
-
فال...
سهشنبه 14 شهریور 1391 06:06
-
دلم یک نفر را می خواد...
دوشنبه 13 شهریور 1391 22:31
دلم یک نفر را می خواد حرف های دلم را خودم را از ته دل، از ورای ظواهر، شک و تردیدها، ساده انگاری ها، مقایسه ها، دلسوزی ها باور کنه به اندازه ای که من باور دارم تو را ...
-
دلم گرفته ای دوست...
دوشنبه 13 شهریور 1391 21:18
ستاره ها نهفته در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من ...
-
سال هاست...
دوشنبه 13 شهریور 1391 19:52
سال هاست که در پنجره سکوت تو زیسته ام سال هاست که عطش عشق تو را با اشک فروکش کرده ام سال هاست که به یادت زیسته ام...
-
شعری که آن روزهای دور تو را به یادم می آورد
یکشنبه 12 شهریور 1391 20:36
یکی را دوست می دارم ولی افسوس که او هرگز نمی داند من به خاکستر نشینی ، عادت دیرینه دارم سینه مالا مال درد ، اما دلـی بی کینه دارم پاکبازم من ولی ، در آرزویم عشق بازیست مثل هر جنبنده ای ، من هم دلی در سینه دارم من عاشق ، عاشق شدنم در کدامین مکتب و مذهب ، جرم است پاکبازی در جهان ، صدها هزاران پاکباز ، در سینه دارم کار...
-
در انتظار تو...
یکشنبه 12 شهریور 1391 20:03
تا کی آیا باید این شب های تاریک را سر کنم تا کی این آسمان تیره را در آیینه اشک نظاره کنم تا تو مرا ببخشایی و سویم باز آیی ...
-
خطا...
یکشنبه 12 شهریور 1391 06:45
دل های پاک خطا نمی کنند فقط سادگی می کنند و امروز سادگی پاک ترین خطای دنیاست !
-
فال امشب...
شنبه 11 شهریور 1391 23:34
در پس اشک و آرزو، فالی گرفتم امشب...
-
یک فرشته، یک قاب ...
شنبه 11 شهریور 1391 20:23
آسمان بغض کرده ابرهای پاره پاره نم نم قدم بر می دارند سبزه ها خیس از شبنم نسیم با صدایی محزون از پشت کوه ها به درون دشت می خزد گل ها هنوز کودکانی هستند که هر صبح انتظار نوازشش را دارند و امروز همه میزبان یک فرشته هستند با نگاهی به رنگ خدا با دستانی به گرمی محبت آفتاب با قلبی به پاکی ابرهای سپید پرندگان مست حضورش، پر...
-
تا ابد تو...
شنبه 11 شهریور 1391 18:06
زندگی شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است ...
-
با حال و هوایت گهگاه...
جمعه 10 شهریور 1391 22:38
آسمــانی تو، در آن گســتـره خورشـــیدی کن من همین قــدر که گــرم است زمینم کافیســـت من همیــن قدر که با حــال و هوایــت گهـــگــاه برگـــی از باغـچـــه ی اشک بچینـــم کافیســت فکـــر کردن به تو یعنــی غزلـــی شور انگـــیز که همین شــوق ٬ مرا خــوب ترینـــم کافیســت
-
من کویر پیش پا افتاده ام...
جمعه 10 شهریور 1391 19:02
از دیار خویش دور افتاده ام من غریبی آشنای جاده ام با من از آنسوی شب حرفی بزن دل بدست حرفهایت داده ام تو بلندای غرور صبح دم من فقط یک اتفاق ساده ام تو تمام روح سبز بارشی من کویری پیش پا افتاده ام این سرور سبز هم مدیون توست باز با یاد تو، من گل داده ام هرچه از این خسته می خواهی، بخواه من برای مرگ هم آماده ام ...
-
من سالها...
جمعه 10 شهریور 1391 10:21
از خود نمی پرسی: چرا این خسته را آزردمش؟ با خود نمی گویی؟ - چرا این مرغک پر بسته را در دام غم افسردمش؟ اما چرا عشق تو را من سالها در سینه پنهان داشتم وین راز درد آلود را در دل نهفتم - آه - تا جان داشتم این آتش سوزنده را آخر کجا می بردمش؟
-
فقط یک بار...
جمعه 10 شهریور 1391 06:43
یک بار، یک بار، و فقط یک بار می توان عاشق شد: عاشق زن، عاشق مرد، عاشق اندیشه، عاشق وطن، عاشق خدا، عاشق عشق... یک بار، و فقط یک بار. بار دوم، دیگر خبری از جنس اصل نیست. شوق تصرف، جای عشق به انسان را می گیرد؛ خود نمایی جای عشق به وطن را، ریا جای عشق به خدا را... یک بار، یک بار، و فقط یک بار. در عشق، حرفه ای شدن ممکن...
-
من از یادت نمی کاهم...
جمعه 10 شهریور 1391 06:35
سلام فرشته مهربان دعا می کنم هرجا هستی در سلامت باشی و مثل همیشه شاد و لبخند به لب غصه و دغدغه هات از دلت پر زده و رفته باشه و به جاش آرامش و خوشحالی باشه... نیستی و من دلتنگتم اما نمی تونم حتی سلامی برات بفرستم و بگم چه اندازه دوستت دارم و بگم به سوی تو میام اگر ببخشیم تا کنارت باشم تکیه گاهت باشم با هم خوشبخت باشیم...
-
ساحل رویا
پنجشنبه 9 شهریور 1391 20:56
تو را دیدم باز خنده بر لب کنار ساحلی آرام که مرا بخشیده ای ... ای ساحل آرامشم سوی تو پر می کشم ...