خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

عناوین یادداشت‌ها

  • انقراض... پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 13:32
    من از معدود بازماندگان نسل آدمهای غمگینی هستم که هنوز دیوانه نشده‌اند. منبع / چه شباهتی...
  • بی تاب پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 06:39
    تو هستی و رویای شیرین بودنت و حکایت گل برگ های بی تاب در آغوش باد از آرامش طوفانی دلت برایت آرزوی سفری خوش و سلامت دارم به امید دیدارت به زودی زود...
  • به بوی آن که درمانم تو باشی... چهارشنبه 8 شهریور 1391 23:34
    خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی خوشی و خرمی و کامرانی کسی دارد که خواهانش تو باشی چه خوش باشد دل امیدواری که امید دل و جانش تو باشی! همه شادی و عشرت باشد، ای دوست در آن خانه که مهمانش...
  • پژواک... چهارشنبه 8 شهریور 1391 17:41
    سلام مهربان در این عصر بی صدا در آرامش طلایی افق صدای عاشقانه چلچله ها از حیاط با نوای قلبم هم نوایی می کند می دانم که قلب مهربان تو هم اکنون ترانه ی عاشقانه ای سر می دهد دل در قفس سینه دیگر تاب دوری ات را ندارد...
  • زیر نگاه آسمان چهارشنبه 8 شهریور 1391 07:09
  • قاب نگاه یک فرشته... سه‌شنبه 7 شهریور 1391 22:25
    نشسته ام روبرویت قاب مهربان نگاهت را تماشا می کنم که با من سخن می گوید از حرف دلت، نه از کلامی که در غم و اندوه و اضطرار و ناراحتی به زبان می آوری کاش دل من هم سخن گفتن بهتر می دانست این گونه شاید باور می کردی که در دلم هیچ از کسی ناراحتی و اندوه و کینه نیست همه محبت و آرزوی محبت است اگرچه که گاهی رنگش ناخواسته کم رنگ...
  • ... ساحلم به نام توست سه‌شنبه 7 شهریور 1391 21:20
    دلم کویر بی حاصل بود از بارش عشقت، دریای آرامش شد ... اکنون نگاه مهتاب در رویایش واژگون شده درختان ساحلش از غم دوری خشکیده و همه عجولانه خشکی درختان را به گردن شوری دریا می اندازند تو و یاد خوبی ات بر ساحل تنهاییش تا ابد حک شده شن های ساحلش هر دم بی صبرانه دلتنگ صدای قدم هایت است و نقش گام هایت را بر سینه اش عاشقانه و...
  • که من می میرم... سه‌شنبه 7 شهریور 1391 18:57
    به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت ! که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم ... کم کم دارم به این نتیجه می رسم که راهی برای جدا شدن از تو نمونده جز...
  • صبر کن... سه‌شنبه 7 شهریور 1391 06:42
  • فاصله های نمناک... دوشنبه 6 شهریور 1391 23:03
    دور از تو، پشت شیشه غم زده دنیا قطره قطره می بارم ذره ذره فرو می ریزم در خاک سرد گورستان ... نمی دونم چقدر از دست من دلخوری اما این راهی نیست که دلت بخواد بری اشتباه می کنی وقتی اسیر احساس میشی و لحظه ای تصمیم می گیری ...
  • جوانه... دوشنبه 6 شهریور 1391 22:37
    دلــم گـــرفته بود شبی تاریک و ســـرد از پشــت دیــوار ســـکوت تـــرانه ای جوانــه زد و نـــام تو برتـــارک واژه ها رُخ نـــمود شعر تمام شد و دل از اینهمه عشق جوشید چشم طاقت نبرد تا سحر یک ریز بارید ______________________ شباهنگ-نیلوفر ثانی
  • آرزوی دیدار تو... دوشنبه 6 شهریور 1391 18:55
    سلام مهربان هیچ خبر از تو ندارم مگر در دلم جز چند قطره باران که دیشب از چشم آسمان بارید و یاد خلوت معصومانه تو را زمزمه کرد گل های باغ با نوازش نسیم در جنبش و هیاهو، همه راوی قلب بی قرار تو اند برایت آرزوی سلامتی دارم پیروزی، شادی، آرامش ...
  • خلوتگاه عشق دوشنبه 6 شهریور 1391 18:26
    دود می خیزد زخلوتگاه من کسی خبر کی یابد از ویرانه ام با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام دست از دامان شب برداشته ام تا بیاویزم به گیسوی سحر خویش را ازساحل افکندم در آب لیک از ژرفای دریا بی خبر بر تن دیوار طرحی می شکست کس دگر رنگی در این سامان ندید چشم می دوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویرامید تا...
  • هر صبح... دوشنبه 6 شهریور 1391 06:58
    هنوز هم پنجره را به نام تو باز می کنم هر صبح با طلوع چشمان تو آفتابی‌ست وُ نورانی سرزمین دلم
  • لغزش حیات... دوشنبه 6 شهریور 1391 06:40
  • رویای دشت... دوشنبه 6 شهریور 1391 06:36
  • آواز نور... دوشنبه 6 شهریور 1391 06:35
  • گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق... یکشنبه 5 شهریور 1391 18:06
    زنده ی زنده جلوی چشمامه، تموم لحظه هاش... امروز این یکی را نگاه کردم، بی اختیار، سیل چشمامو برد دلم برات تنگ شده به اندازه ای که فقط خدا می دونه https://rapidshare.com/files/611811125/20090522.rar کلید هم مثل هیمشه نام زیبای توست.
  • غریبی ... یکشنبه 5 شهریور 1391 14:05
    وای ازاین دلشوره ودلواپسی ای به دریارفته پس کی میرسی؟ کاش می دانستی اینجا سالهات جز تو درخوابم نمی آید کسی خوب می دانستم توهم مثل منی مثل من تنهایی ودلواپسی هیچ می دانی که من هم خسته ام خسته از این روزهای بی کسی؟ باز با یادت فضای خانه ام پر شده ازعطرنجیب نرگسی دارم ازیادت فراهم می کنم دفتری با برگ های اطلسی ازتو ای...
  • حضور خیس ... یکشنبه 5 شهریور 1391 06:57
    یک سبد ترانه یک دریچه صبح ... لحظه هایت به طراوت خاطر بهاران باد
  • زندگی ات را باختن... شنبه 4 شهریور 1391 21:24
    اگر زنی را نیافته‌ای که با رفتنش نابود شوی تمام زندگی‌ات را باخته‌ای این را منی می‌گویم که روزهایم را زنی برده است جایی دور پیچیده دور گیسوانش آویخته بر گردن سنجاق کرده روی سینه یا ریخته پای گلدان‌هاش باقی را هم گذاشته توی کمد برای روز مبادا... رضا ولی زاده
  • دفتر دوست... شنبه 4 شهریور 1391 19:25
  • یک تصنیف برای خیال دوست... شنبه 4 شهریور 1391 00:15
    از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره رهایی، رهایی، فرا می رسد این شب پرشان، پریشان، سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان، به ما می رسد بخت آن ندارم که یارم، کند یاد من حال من که گوید، که گوید، به صیاد من گر چه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق رسد عشق به فریاد من از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره...
  • سلام جمعه 3 شهریور 1391 16:59
    سلام حالت خوب است امیدوارم پیشرفت کارهایت خوب باشد و عنقریب نفسی از ته دل بکشی و بگی "آخیش بالاخره تموم شد، با تمام دغدغه هاش، با تمام بی خوابی و سختی هاش..." برایت همواره دعا می کنم. کاش نزدیک تر بودم تا باری از سختی ها از دوشت بردارم و یاری گرت باشم در این اوقات ...
  • گلریزان قدم های دوست... جمعه 3 شهریور 1391 13:45
  • واژه های دل دوست... جمعه 3 شهریور 1391 12:42
    باز زبان قلم تراوش نمود و من چیزی نگاشتم که شاید خاطر دوست را خوش نیامده باشد... می دانم که بی زبان صدای مرا می شنوی و ناگفته دریای دلت از جنبش عشق و دوستی طوفانیست ... پس کلام را کوتاه می کنم به واژه دوست...
  • سحرگاهان... جمعه 3 شهریور 1391 06:49
    امروز یا امشب، یا دقیق تر بگویم سحرگاهان - مثل دیگر سحرگاهان - از خدا تو را خواستم. (این هم از برکات ماه رمضان هست که من دیگه اذان صبح اتوماتیک بیدار میشم و خواب پر میزنه میره! یعنی سیستم درونی بدنم اینطوری عادت کرده...) از خدا خواستم که لیاقت قلب پاک و مهربان تو را نصیب این بنده ناچیزش کنه. کمی با لابه و التماس، کمی...
  • تو را می خواهم جمعه 3 شهریور 1391 00:25
    صدایت درگوشم زمزمه می شود نگاهت درذهن مجسم ... ولی من تو را می خواهم نه خیالت را ..
  • ای بهشت من... پنج‌شنبه 2 شهریور 1391 17:24
    با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست...
  • آهنگنوشت، آرامش من پنج‌شنبه 2 شهریور 1391 17:24
    یه وقتایی اینقدر حالم بده...