-
رشته مهر...
جمعه 20 مرداد 1391 07:12
کاش می دانستی چقدر دلبسته و وابسته توام چقدر رشته مهر تو با دلم پیوند خورده چه اندازه تو را دوست دارم... که این چند روز بی خبری از تو نفس هایم را به شماره انداخته حسی دارم همچون خفگی و بی هوا نفس کشیدن شاید ریشه دلتنگی همین باشد سینه آنچنان تنگ می شود که جای نفس هایش نیست و قلبی که به سختی می تپد... غم تو نیرو و قوت...
-
شب های انتظار و امید
جمعه 20 مرداد 1391 00:42
و در این شب ها دلم به اندازه آسمان ابری بهار تنگ است و سر باران اشک هایش را تنها با تو باز می گویم تا تو را بازیابم با کوله باری از عشق در کنارم بیتوته کنی و طعم شیرین زندگی باز رخ نماید آنقدر از درگاه خدا تو را می جویم تا سرانجام پاسخی آید... نازنینم دوستت دارم
-
به یاد تو...
پنجشنبه 19 مرداد 1391 13:08
گل های محمدی که برای تو آوردم ... امروز با اشک هایم آبیاری کردم بوی گل ها فضا را از یاد تو آکنده کرد و قلب من از بی تابی دوری ات آنقدر افسرد که چشمان کم سویم تیره و تار گشت و دلم هرلحظه فریاد برمی دارد از تمام دنیا تو را می خواهم... تنها برای یک لحظه ... چگونه می توانم نگویم ... دوستت دارم
-
هیچ کس تنهاییم را حس نکرد...
پنجشنبه 19 مرداد 1391 04:53
هیچکس تنهائیم راحس نکرد لحظه ویرانیم را حس نکرد عشق رادرقلب من باورنکرد یک نگاه درعُمق چشمانم نکرد درد رامی دید و درمانم نکرد بی قراری کرد دل در رفتنش ... پُر ز عشقش بود خونین قلب من مهربانی مرا ، باور نکرد گُم شدم درموج دریای غمش غرقه درخون دیدم و، باور نکرد...
-
نیستی اما هستی...
چهارشنبه 18 مرداد 1391 17:59
نمی دانم حساب روزها از دستم خارج شده یک هفته ای هست که به اینجا سر نزده ای و من به یادت می نویسم گویی با تو صحبت می کنم و از خدا می پرسم چرا سهم من از تو غصه است بغض فرخورده و گریه بی امان است و مرگی که برای رسیدنش در دوری از تو لحظه شماری می کنم ...
-
عاشقانه ترین انحنای وقت خویش...
چهارشنبه 18 مرداد 1391 04:56
مهربانم تو که "عاشقانه ترین انحنای وقت خودت را برای من تفسیر کردی" من که تمام لحظه هایم با تو رنگ زندگی گرفت چگونه توانستی و خواستی مگر می توانی درحالی که عشق من را در دل داری دست در دست دیگری نهی برایش لبخند زنی چگونه باور کنم؟ چگونه نگریم این شب و روزها؟ من که گفتم بی تو نیستم اکنون نشسته ام که یا تو بیایی...
-
شب قدر...
چهارشنبه 18 مرداد 1391 00:33
و چه غریبانه است این شب ها و یک سال پیش چه غریبانه تر بود و سال پیش از آن... و چند سالی است که تو نیستی و غریبانه است من تو را به یاد می آوردم اما تو از کجا می دانستی وجود مرا؟ شبی که شب قدر است اما من چر اهیچ نمی بینم از قدر آن!؟ با این همه دعا چرا اتفاقی نمی افتد گره ای باز نمی شود؟ اما من باز به رسم وعده الهی...
-
صدای زلال دوست...
سهشنبه 17 مرداد 1391 16:56
نازنینم امروز بعد از مدت ها صدای مهربان تو را شنیدم کاش فرصت دیدن نگاه مهربانت را هم داشتم بسیار ممنونم از این که مهربانی ات باعث شد امروز با من تماس بگیری و دلداری ام دهی و چه رویایی بود غم دلت در لرزش صدایت و در گریه پنهانت عیان بود نمی دانی چقدر دلم گرفت از اندوه و بغض معصومانه ات از نفس نفس زدن هایی که نشان از...
-
درد و دل
دوشنبه 16 مرداد 1391 18:33
سلام مهربانم امیدوارم تا آخرش را بخونی یک بار نوشتم و دکمه انت شار را زدم اما هیچی نیست! همه چیز انگار دود شده رفته هوا! نمی دونم چه حک متیه!؟ دو ب اره می ن ویسم... سیل اشک را امان می طلبم تا برای ت بنویسم باورم ن میشه کاش حداقل اینقدر ... که خودت بهم می گفتی... میذاشتی بعد از این همه مدت یک بار صدات را بشنوم چرا به...
-
اشک...
دوشنبه 16 مرداد 1391 15:35
و چه چیز جر اشک روایت می کند بغض فروخورده ای اندوه بی پایانی دل شکسته دردمندی و دو دوست که دور از هم در برهوت تنهایی باید تن به روزهایی تلخ و ناخشنود دهند ... آری اشک رازیست عشق رازیست لبخند رازیست ...
-
انتظار...
دوشنبه 16 مرداد 1391 05:41
مهربانم در انتظار خبری از تو ثانیه ها را می شمارم...
-
نامه ای به دوست
دوشنبه 16 مرداد 1391 01:21
سلام مهربان وقتی تمام راه ها بریده شده و من تنها تو را از میان خاطره ها جستجو می کنم، هرلحظه به یادت تپش قلب می گیرم و گاهی از غم دوری و نبودنت بغض گلویم را می فشارد تا آنجا که اشک راه می گشاید ... بدان که دلم با توست اگرچه با تو نیستم؛ آرزو دارم این دیر زمان عشق و پایداری و وفا آنچنان ریشه دار گشته باشد که من و تو...
-
تو را ♥...
یکشنبه 15 مرداد 1391 14:50
-
چون شدم صید تو...
یکشنبه 15 مرداد 1391 14:48
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا اگرم زار کشی میکشی و بیزار مشو زاریم بین و ازین بیش میازار مرا چون در افتادهام از پای و ندارم سر خویش دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا بی گل روی تو بس خار که در پای من است کیست کز پای برون آورد این خار مرا _______________ خواجوی کرمانی/غزلیات
-
دفتر عشق
شنبه 14 مرداد 1391 21:35
دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!! تو نوشتی از من: من که...
-
از خدا پرسیدم...
شنبه 14 مرداد 1391 17:22
امروز از خدا پرسیدم: چرا باید اینسان بین عاشقان فاصله باشد چرا باید دوری جای نزدیکی قلب ها را بگیرد چرا کارهای دنیا این گونه دشوار است چرا فریاد و درد عاشقان را نمی شنود چرا... خدایا، جز تو که را داریم... با امید به تو برای رسیدن به عشق ابدی ام تلاش می کنم.
-
تقدیم به تو
شنبه 14 مرداد 1391 00:20
تقدیم به تو که یک روز بی خبری از تو، بغض را مهمان گلویم می کند...
-
از میان نامه ها...
جمعه 13 مرداد 1391 19:01
و شعرهای من برای او کم است برای خوبیش! برای مهربانیش… چگونه میتوان وجود یک فرشته را به واژههای خشک یک ترانه ساده کرد؟! چگونه میتوان تمام لحظههای شوق را، به لفظ ساده و روان عاشقی خلاصه کرد؟! چگونه میشود که بی وجود او ترانه خواند و زنده ماند و دم نزد؟! چگونه میشود برای ذرهای ز نور او، در این سیاهی شب زمان قدم...
-
دوست
جمعه 13 مرداد 1391 06:37
نه احساس تنهایی بود نه حس نیاز نه اجبار زمان نه... تو بودی نگاه مهربانت چشمان معصومت و همه خوبی های عالم در وجودت تو همان نیمه گمشده من... اکنون من هستم و اندوه دوری ات شوق دیدارت و قلبی با تو در پیوند ...
-
پرواز پرندگان...
جمعه 13 مرداد 1391 01:05
پرواز پرندگان که دوست داری از نماهنگ نشنال جئوگرافیک فارسی http://wikisend.com/download/892950/NatGeoFarsi_0716_01.mpg
-
من و تو...
پنجشنبه 12 مرداد 1391 23:22
-
افطاری...
پنجشنبه 12 مرداد 1391 22:11
این روزها روزه ام روزه سکوت است که نیت کرده ام در نبودنت بگیرم و هنگام سحر دلم را سیر می کنم از حسرت نبودنت و به وقت دلتنگی ها افطاری ام یک استکان خاطره گرم از رویای قلب مهربانت است
-
فال قهوه...
پنجشنبه 12 مرداد 1391 16:53
-
الهه ی باران
چهارشنبه 11 مرداد 1391 18:44
فرشته مهربانم، نمی دانم دلتنگی این روزهایم را چگونه توصیف کنم وقتی می بینم تو هم دلتنگ تر از من، پریشان خاطری؛ خسته ای از من و ناله ها و بی قراری هایم و هزار و یک مشکل دیگر در سخت ترین روزگاران (شاید). و من دیگر روی آن ندارم از دردهایم بگویم و از لحظات دایم اندوه و اشک برای تو که به اندازه کافی کوه مشکلاتت را به دوش...
-
تو زیباترین...
چهارشنبه 11 مرداد 1391 17:14
زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم،نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود ... زیباترین سخنی که شنیدم، سکوت دوست داشتنی تو بود... زیباترین احساساتم، گفتن دوست داشتن تو بود ... زیباترین انتظار زندگیم، حسرت دیدار تو بود ... زیباترین لحظه زندگیم، لحظه با تو بودن بود ... زیباترین هدیه عمرم، محبت تو بود ... زیباترین تنهاییم، گریه...
-
خاطر گل...
چهارشنبه 11 مرداد 1391 06:46
تقدیم به تو که خاطرت از گل ها لطیف تر است...
-
خوشبختی...
چهارشنبه 11 مرداد 1391 00:02
خوشبختی، نامه یی نیست که یکروز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستهای منتظر تو بسپارد. خوشبختی ، ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر... به همین سادگی اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه از هیچ چیز دیگر... خوشبختی را در چنان هاله یی از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و...
-
سلامی...
سهشنبه 10 مرداد 1391 19:51
سلامی به عشق سلامی به انتظار سلامی به باران چشمان یار به بودن، نبودن، سکوت به دشت تب آلوده بی قرار کجایید خواب های پریشان من که من ماندم و درد دوری یار ...
-
چه زیباست...
دوشنبه 9 مرداد 1391 21:08
چه زیباست بخاطر تو زیستن ... برای تو ماندن به پای تو بودن به عشق تو سوخ تن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... چه زیباست بخاطر تو زیستن ... ♥
-
تلالو...
دوشنبه 9 مرداد 1391 02:18
در نبندیم به نور در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم پرده از ساحت دل برگیریم...