-
فصل دوست
شنبه 23 شهریور 1392 22:33
کم کم داره صدای پای خزان میاد، فصل آشنایی، فصل دوست... این روزها سرمای صبح می چسبه برای من که کنار حیاط هستم، شب ها درب اتاق را باز می ذارم، اول شب گرم نیست اما نزدیک صبح که میشه یادم نمیاد که دیشب کی پتو را برداشتم و خودم را پیچیدم لای پتو، دلچسب میشه این سرما. این فصل فصل میوه ی دوست هم هست. کم کم این ور و اون ور...
-
دلارام
جمعه 22 شهریور 1392 19:17
هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت باز نیابد خلاص هر که در این دام رفت یاد تو می رفت و ما عاشق و بی دل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز، چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام، کیست که بر بام رفت مشعله ای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت، خانگه عام رفت عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت صبرش...
-
پرواز سکوت
جمعه 22 شهریور 1392 00:39
-
افکار پریشانی
چهارشنبه 20 شهریور 1392 22:25
دیشب خبر تصادف دو اتوبوس را از رادیو بـی بـی سـی شنیدم. خیلی تاسف برانگیز بود. توی راه برگشت بودم شنیدم. امروز یکی از دوستان می گفت، دو نفر از خانواده ی همسایه اش در اتوبوس بوده اند و باقیمانده ی خانواده بس که این سال ها اطرافیانش درگذشتند، می خواسته خودکشی کنه... یاد حرف یکی از دوستان افتادم که معمولا کسی آرزوی رفتن...
-
میهمانی
یکشنبه 17 شهریور 1392 21:48
دیشب خواب دیدم یه مهمانی بود توی منزل پدربزرگم، شاید آخرین مهمانی که اونجا بود، حدود 15 سال پیش بود ولی با آدم های امروز و کمی هم دیروز و اون فضای قدیمی که شش سال هم در یک اتاق کوچکش زندگی کردم... یه جاهایی بعد از این که سفره را جمع کردیم، نمی دونم که چی شد به یادت افتادم، دلم هوات را کرد؛ غم دوریت نشست روی نفس هام......
-
تصویر زندگی
شنبه 16 شهریور 1392 22:12
-
روزهایی با یاد دوست
جمعه 15 شهریور 1392 13:12
هرچی اینجا احوالت را بپرسم... اصلا یه جور دیگه میگم. فردا هم اسمش هست روز دختر، تبریک میگم. هرجا باشی روزهای سال چه اسمی داشته باشه و چه نداشته باشه برایت زیبا باد. اگر دوست داری کارتون و فیلم ببینی، یه انیمیشن نسبتا جدید هست به نام The Croods جالبه و طنز و هیجانی. حتما برادرت هم از دیدنش خوشحال میشه. لینکش را می تونی...
-
ایستگاه
پنجشنبه 14 شهریور 1392 01:28
از کجای می خواستم شروع کنم... از دیشب که یه خواب عاشقانه دیدم. یعنی یه جورهایی بین خواب و بیداری می دیدم! یعنی وسطش هی بیدار می شدم و غلت می خوردم و باز یه طرف دیگه... امروز عصر با چندتا از بچه ها قرار گذاشتیم کوه. یه جای خلوت پارک کردم و کفش هام را که از صندوق عقب درآوردم گذاشتم عقب ماشین و رفتم نشستم توی ماشین تا...
-
رویا
دوشنبه 11 شهریور 1392 20:25
می خواستم ننویسم از این یادداشت ها؛ ولی یه جورایی اینجا دفتر خاطراتم شده، از خاطرات و احساسی که هیچ کس نمی دونه... دلم بعضی وقت ها خیلی خیلی تنگ میشه. مثل امروز که زودتر برگشتم خونه و بعد از ظهر خوابم برد. خواب دیدم که از بس دلم برات تنگ شده بود، بی اختیار اشک می ریختم! و بعد که بیدار شدم دلم ... امروز آسمون که ابری...
-
طلوع دریا
یکشنبه 10 شهریور 1392 23:59
-
رشته ی صحبت
شنبه 9 شهریور 1392 23:46
امشب نه ماه تمام توی آسمون هست که از خاطراتش و نگاهش بنویسم و نه صدای جیرجیرک ها میاد. لحظه ای پیش صدای دزدگیر یه ماشین بود. صدای چندتا موتور و صدای موتور یک کولر. گاهی هم از توی خیابون یه ماشین میگذره. همین الان هم صدای یک هواپیما میاد. اما اینقدر سکوت هست که صدای نفس های آدم گویا می پیچه در این تاریکی و همراه میشه...
-
بی سخن
چهارشنبه 6 شهریور 1392 19:27
تقدیم به دوستی که میگه فراموشم کرده اما نه فراموشش می کنم و نه هیچ وقت خواهم گفت. از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند...
-
نامه ی هفت بند
چهارشنبه 6 شهریور 1392 00:21
1- این نوشته هم به تاسی از باستانی پاریزی که به هفت علاقه ی خاصی داره شد نامه ی هفت بند. اگرچه که وقتی می نویسم معمولا حرف هام با دوست تموم نیمشه. توی جمع دوستانم ولی مدتیه ساکت ام. گاهی لبخند می زنم، گاهی می خندم. و بیشترش ساکتم و در فکر گاهی هم اظهار نظر می کنم... امشب می خواستم یک لوگو برای وبلاگ بذارم. یعنی تا...
-
برای آخرین بار...
یکشنبه 3 شهریور 1392 23:47
امشب این آهنگ را اتفاقی از میون آهنگ ها شنیدم؛ حکایت خیلی از خاطرات هست و حال درون ...
-
پرسش از دوست
شنبه 2 شهریور 1392 23:05
ارغوان شاخه همخون جدامانده من آسمان تو چه رنگ است امروز ؟ آفتابی ست هوا ؟ یا گرفته است هنوز ؟ ...
-
یاد رنگین
شنبه 2 شهریور 1392 23:02
آفتابی هرگز گوشه چشمی هم بر فراموشی این دخمه نینداخته است اندر این گوشه خاموش فراموش شده کز دم سردش هر شمعی خاموش شده یاد رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد ...
-
زمزمه ی عشق
جمعه 1 شهریور 1392 23:33
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست گو بهار دل و جان باش و خزان باش ،ارنه ای بسا باغ و...
-
Love,Truly Love...
جمعه 1 شهریور 1392 06:33
-
پرستو و مسافر
چهارشنبه 30 مرداد 1392 21:24
غروب بود که پرستو، خسته و محزون نشست روی تخته سنگ. با چشمان روشن و پر برقش نگاه بی رمق مسافر را نظاره کرد. پلک های لرزانش را دید که غرق روشنی است در آن تاریکی... و آخرین خوشه های نگاه آفتاب را که ناامیدانه رنگ می باخت، چنگ بر گونه ی دشت می انداخت و از نومیدی به سرخی بی رنگی می گرایید. صدای آرام نفس هایش جام سکوت شب را...
-
ماه شب افروز
چهارشنبه 30 مرداد 1392 00:25
امشب ماه کامل بود و بر سینه ی آسمان میان تکه های کوچک ابر قدم می زد، دوربین خوبی نداشتم که برایت عکسش را بگیرم امیدوارم آسمان امشب را دیده باشی، زیبا بود...
-
یک غروب ...
دوشنبه 28 مرداد 1392 21:27
غروب بود، هوا دم کرده بود و زنبورها از هول آمدن شب به گل های باغچه هجوم آورده بودند... نگاهش محو یک گل شد و گفت: همین جمعه بود، توی یک تالار بزرگ، کمی هم شلوغ شده بود. یک گوشه ای نشسته بود، اگر سوالی می پرسیدند جوابی می داد ولی حرفی نداشت برای گفتن و تنها گاهی احوال پرسی مختصر. آهنگ ها خیلیش خاطره انگیز بود و بسیاری...
-
طلوع شب ها
یکشنبه 27 مرداد 1392 22:05
و کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو به سان قایق سرگشته روی گردابم! تو در کدام سحر ... بر کدام اسب سپید؟ تو از کدام جهان؟ تو در کدام چمن همره کدام نسیم؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ...آه مدام پیش نگاهی ...مدام پیش نگاه ......
-
یک آهنگ
جمعه 25 مرداد 1392 09:51
امروز اتفاقی این آهنگ را از رادیو شنیدم، از مهدی کرمی... شعر متنش هم اینجا هست... ... همیشه آرزوم بودی ولی حالا یه رویایی یه جور عادت شده واسم شبای سرد تنهایی میدونم خنده می میره روی لبهای پژمردم تو شرابی و من، بی تو همیشه سرد و افسردم...
-
یک تصویر
چهارشنبه 23 مرداد 1392 23:24
شعر نوشتن نداره، سخن بزرگان هم نیاز نیست. سخن سرایی شاعرانه و توصیف هم نمی خواد... دیدن گره خوردن عناصر طبیعت خودش زیباییه. مخصوصا غروب و یک گل واژگون که پیوند می خورن، میشه نزدیک های حال عاشقانه و ...
-
از آشفتگی های یک شاعر
سهشنبه 22 مرداد 1392 01:01
باغچه ی محسن پر از بهار است.: شقایق، لادن، ریحانی، زعفرانی، ختمی درختی و سایر گل ها. صدی پرنده ها قاطی باغچه است. دنیا قاطی انگشت های من است. چقدر نور و حسرت روی فکرهای من راه می رود. دلم می خواهد مثل ارتعاش روی واقعیت بدوم. انگار افقی فکر می کنم، مثل شاخه های این درخت بیعار. صبح که در حیاط می گشتم می دیدم مثل بغضی در...
-
بعد از این ...
شنبه 19 مرداد 1392 00:53
بعد از این عشق زبان دگری خواهد داشت خلوت خانه مکان دگری خواهد داشت بعد از این آن همه اندیشه که از ریشه گریخت مرتع سبز و جهان دگری خواهد داشت بعد از این آن گلهی گم شده در مطلع عشق نای تبدار شبان دگری خواهد داشت بعد از این دست به دستی نرسد از سر قهر مهربانی سیلان دگری خواهد داشت بعد از این ابر ز باران نکشد درد فراق غرش...
-
شب خاطره ها
پنجشنبه 17 مرداد 1392 23:48
قلم همین طور که روی برگ های دفتر خاطرات می لغزید، کلمات دلش را روی صفحه ی سپید کاغذ به یادگار می گذاشت. برای روزهای نیامده و برای سکوت شب و روزهایی که خواهد آمد و برای ... از دلش نوشت، از صدایی که هنوز در قلبش زمزمه میشه و حضوری که لحظه ای کم رنگ نمیشه. از دلتنگی هاش نوشت؛ از آرزوی دستی که روزگاری قلبش را گرما می...
-
طریق عشق بازی
پنجشنبه 17 مرداد 1392 19:07
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد، خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشق بازی امن و آسایش...
-
زندگی 2
یکشنبه 13 مرداد 1392 23:45
و شب هایی که نمی دونی از چی هست این هوا و این حال... فقط چشم هات را تنگ می کنی تا و زودتر به خواب میری تا حکایت کوتاه تر بشه شاید هم باید بشینی و افق را نظاره کنی؛ شاید از ورای ابرها، جایی در میان فرداها، بیرون از رویاها ظهوری داشته باشه... پی نوشت: یک قطعه ی ویالون
-
زندگی...
جمعه 11 مرداد 1392 10:52
همین جا بالای ابرها، زندگی کردن در تبعید... یا تو این سرزمین رها بشی در آب ...