خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

نگاه باران

با اولین قطره های باران سحر بود، با صدای چک چک آب روی کولر از خواب بیدار شدم، ساعت 3:15 صبح بود و هوا سرد دلم نیامد گرمای خواب را رها کنم؛ اوقات به فکر گره خورده در خواب و بیداری سپری شد. آنقدر باران بارید تا دل باغچه سیراب شد، انگشتان سرو رنگ تازه گرفت، اشک در گلبرگ های گل رز حلقه شد. رز باغچه هنوز عاشق است، هنوز دستانش پر از گلبرگ های قرمز است... پیشتر قرار نبود باران این اندازه باشد، شاید از نگاهی آشنا، از دعایی بود ریزش دل آسمان...



نظرات 1 + ارسال نظر
م.بانو شنبه 10 آبان 1393 ساعت 10:45 ب.ظ http://m-z-f.blogsky.com

سلام
باران همیشه مایه ی سرزندگی و رویش و زیباییست.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.