خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

مزرع سبز فلک...


و این روزها و روزگاران بسیار از آدم های این سرزمین ترجیح میدن دعاهای عربی را زمزمه کنند و بیشترشون حتی معنی هاش را هم نمی دانند و شاید غرق آهنگ و لحن دعا میشن ... و من هنوز نمی دانم آیا پل بهشت با کلید همین کلمات گشوده می شود؛ و حتی هنوز نمی دانم این بهشت با این توصیفات معروف چه زیبایی دارد، و به یقین، بهشت هرکجا باشد تنها تجلی عشق است...

و من این روزها دوست دارم بیش از این دعاها، چون همیشه، به زبان دل تکلم کنم و با آن که گاه گاه تاریکی نومیدی از رحمت و برآمدن دعا وسوسه ی اندیشه می شود، باز می دانم دل را در سکوت و اندیشه و خلوص راهیست به درگاه دوستی اش...

و در این شب ها دعای رهگذر چون همیشه شمع آرزوییست افروخته برای سرسبزی بوستان امیدش، روشنی آفتاب نگاهش، شکفتن گل شادی در بهشت دلش، و باریدن باران رحمت بر مسیر قدم هایش و من ذره ای از آن خاک...

و من گاه دعای مجنون را تکرار می کنم...

و از اولین سحرگاه چه اندازه بر خاطرم نشست یادش در یکی از همین روزها و آرزو کردم مباد تنش رنجه ی تشنگی و گرسنگی باشد که همان خلوص آیینه ی دلش غایت عبادت است...

و دیریست که خواسته ام بنویسم این روزها آنقدر درگیر کار شده ام که روزی به دنبالش بوده ام تا آنجا که بعض شب ها حتی خواب از چشم فروشسته ام، اما راضی و خشنودم و گمان می کنم در مسیری قدم برمی دارم که دوست، دوست می داشت... و آرزو دارم برایش همیشه راه روشن آروزهایش را دنبال کند*. و مباد نومید گردد از جستجوی آن چه دلش می خواهد و آن چه ضمیرش می جوید...


*باور داریم همان سخن استیو جابز را:

Don't let the noise of other's opinions drown out your own inner voice. And most important, have the courage to follow your heart and intuition. They somehow already know what you truly want to become. Everything else is secondary.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.