خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

دلتنگی ها

سلام

نازنین

ای دوست

اینقدر از هم به دور مانده ایم که دوستی را به اجبار در قاب بی جان این گوشه باید ندا دهم

نازنین

آنقدر دلم برایت تنگ شده که نمی دانم اگر روزی به تو رسم اشک ریزم یا بانگ شادی سر دهم

شرمنده ام از گذر ایام که غبار خستگی را بر چهره مهرت نشانده و از رفتن و ماندن بازداشته

کاش می توانستم همه غم های تو را برگیرم و اندک شادی قلبم را که از یاد توست به دستانت هدیه کنم

کاش می شد در این روز زیبا که تو پای در جهان نهادی، هدیه ای ناچیز اما از مهر دل بر پیشگاه قلبت عرضه کنم یا به یادت از جهان پرکشم تا زین بیش روحت آزار نیابد.

وصف اشک و بغض دیگر شایسته نیست شاید، که گمان کنی چگونه یک حامی و پشتیبان زندگی این گونه به ضعف و زبونی افتاده؛ شمعیست در جان من که از یاد تو قوت ماندن می گیرد و سوزش پیل را از پای می اندازد...برای من، دوست داشتن تو زیباست، هرچند آمیخته به غم، همدم دوری، و مدت ها در انتظار و تکاپو.

زیباست...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.