خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

دو قلب...

میان سکوت شهر

خستگی دیوارهای بی رنگ

عبور چرخ های بی احساس از روی صورت زمین

سایش سینه ابر بر پهنه نیلگون آسمان

طلوع نم نم خورشید از دور دست افق

غروب ستارگان بی تاب شب

...

زیر همین آسمون خدا

قلبی هست

که تنها یک عشق داره

که می دونه دلت به تار و پودش پیوند خورده

که میون این همه فقط و فقط به تو دل بسته

که راهی طولانی را با تو همسفر شده در آرزوی گرفتن دست های مهربانت

که شبانه روز زمزمه صدات در گوششه

که هر لحظه در نگاهش تازه میشی

که باور داره وقتی گفتی دوستت دارم هیچ وقت کس دیگه ای جاش را نمی گیره

که تنها به یاد تو عاشقانه اشک می ریزه تا آروم بشه

منتظرت هست و به سوی تو میاد

برای خاطر خدا

برای خاطر عشقی که خداوند آفریده

برای خاطر دل بارانی ابر

دست رد به سینه اش نزن

بذار بیاد نزدیک تر

شاید...

چون عشق، درد است و درمان نیز هم...

rose

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.