خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

قلب پر مهر دوست...

عشق شیرین من

در کویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم

می دانم که نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم

در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو

نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است که هرگز درآن رکودی نیست

می خواهم که مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی

بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم

بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم

زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان

تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم

دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد

بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم

ای رویای دیرینه ی من بگذار روییدن نرگس را در نگاهت ببینم

بگذار باران عشقت بر من ببارد تا من در زیر این باران زیبا خود را سیراب نمایم

بگذار تا برگهای خسته ی پاییزان به رقص عاشقی در بیایند

بگذار تا جاودانگی عشق را در خود ببینم

بگذار تا صدف دریای دل من باشی

که مروارید درونش برایم درخشش عشق زیبای تو را داشته باشد

می خواهم در کنار تو به اوج ابرها برسم

ای ستارگان آسمان همه بدانید و راز مرا همیشه با خود همراه سازید

که من او را چگونه، عاشقانه، دوست دارم

تا ابد
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.