چقدر سخته ادای لبخند زدن و شاد بودن درآوردن...
چه حالی داره
اروم بخزی زیر پتو
و فقط خدا باشه و تو
از ته دل گریه کردن
و در میان اشک آرمیدن...
چقدر دلم برات تنگ شده
برای کنارت بودن
یک لحظه لبخند به لبت نشاندن
برای زدودن غم از دلت
اشک از چشمات
برای این که باز شادی مهمون دل مهربانت بشه
چشم انتظار می شینم
هر غروب
هر شب
به درگاه خدا اشک می ریزم
...