خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد...



در انتهای فصل رنگین خزان

اینقدر استطاعت هست که

میوه ای رنگین مهمان دیدگان دوست باشد

شادی هایت بی پایان

... از زبان لسان الغیب...

آن که چون غنچه لبش راز حقیقت بنهفت

ورق خاطر از این نکته محشا می کرد


*پی نوشت:

محشی: حاشیه نوشتن بر متن یا کتابی؛ بیت: اگرچه راز حقیقت عشق را در دلش نگه داشت و بر زبان جاری نکرد، بر صفحات دفتر خاطر ( ورق خاطر،اضافه تشبیهی) یعنی ضمیر و درون، دایم نکته و کلام عشق را (با قلم دل یا عشق) می نگاشت...

فالی آمد با مطلع، سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.