خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

تهی


در میان طوفان و باد کلبه ای ساخته ام

کلبه ام شاید سرد باشد اما پر است از احساس بودن با تو

تو که باشی گرم است

تو که باشی حجم همه خواستنم کاملتر

شمع کوچکی روشن کرده ام نه برای دیدن آن کلبه سرد

روشنش کرده ام تا بسوزد پای شب زنده داری های من و تو

روشنش کرده ام تا بمیرد پای همه احساس خواستنت

یک کاسه پر از شعف آورده ام نه برای شستن احساس درونت

آورده ام سیرابت کنم از حس درونم

کلبه ام سرد است میدانم

خوب میدانم

کلبه ام سرد است ولی چند صباحی

تا صبح با من سکوت طلوع را تماشا کن

خوب میدانم کلبه من سرد است

نه به سرمای آن همه واژه های تلخ آدم ها

با من بمان

کلبه ام سرد است ولی فقط یک شب تا صبح

آواز وداعم را تو بخوان

تا بدانم وقت رفتن بود که کلبه ام ویران شد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.