خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

روز داوری ... (1) بخش دوم


در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند

اقرار بندگی کن و اظهار چاکری

مراد آن است که هرکه به راه عشق قدم می گذارد لاجرم باید از خود بیخود شود و از سرزنش دیگران و مشکلات و غم عشق نترسد همان گونه که سعدی می گوید "عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت// همه سهل است، تحمل نکنم بار جدایی" و عاشق باید تنها در برابر معشوق، اظهار بندگی و عشق کند تا در عشق برسد به تعبیر راستین "سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد* ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود". و این بیت خطاب به معشوق است و معلوم می گردد که به دلدار می گوید از این عرض بندگی در راه عشق و عجز، تو هم ترحمی کن بر دل عاشق و دستش بگیر و دلش را دریاب به شکرانه الطاف الهی که به تو رسیده، همانگونه که در بیت بعد می گوید که در انتظار مژده شادی از سوی دوست است تا دلش آرام گیرد و غم از دلش زدوده شود.


ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی

تا یک دم از دلم غم دنیا به در بری

ساقی به قول شعر شناسان فراری! از عشق و طریق دوستی محبوب، پیر طریقت است اما اگر حداقل به ابیات قبل نظر افکنیم، می بینیم که ساقی همان دلدار و مقصود عشق است که با آمدنش از در، غم عشق، بلکه تمام غم ها از دل زدوده می شود. همانگونه که سعدی در تعبیر زیبایی می گوید "گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم // چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی"


پی نوشت: در اتوبوس بودم و نوشتن پست قبل کمی زمان برد چون تایپ کردن در اون فضای تاریک مشکل بود و نهایتا پستی که نیمه کاره ارسال کردم قبل از این که شارژ لپ تاپ ته بکشه، که بعد این همه سال، همچون پسرک در سراشیبی پیری افتاده و رو به زوال نهاده... به رسم امانت، چیزی به پست قبل نیفزودم و تنها چند خطا را تصحیح کردم و ادامه را اینجا نوشتم و اگر عمری بود، ادامه را در پستی دیگر خواهم نوشت...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.