آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم
______________
رهی معیری