خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

از یه جایی به بعد...

از یه جایی به بعد

دیگه نه از کسی می رنجی

نه به عشق کس دیگری دل می بندی



از یه جایی به بعد...

به همه چیز بی اعتنا می شی

به تن و روح خودت، به کل زندگی...

مردن را به زندگی در فراق ترجیح میدی

برات دنیا بی دوست زندانی پر رنجه





از یه جایی به بعد...

یه بغض همیشگی هست که بهش عادت می کنی.

تویی که صورتت گرمی اشک را به یاد نداره

لحظه های تنهاییت، خواب و بیدار

بی بهانه اشک میریزی

و خداست که خبر داره از حقیقت دلت





از یه جایی به بعد...

توی خواب و رویاهات می بینیش

هر روز، هر ساعت، هر لحظه،

دلت برای نگاه آسمونیش، قلب مهربانش تنگ میشه




از یه جایی به بعد...

دیگه دوست نداری هیچکس رو به خلوت خودت راه بــدی




از یه جایی به بعد...

دیگه حرفی برای گفتن نداری،

ساکت بودن رو به خیلی حرفها ترجیح میدی ،

میری تو لاک خودت



از یه جایی به بعد...

از اینکه دوستت داشته باشن می ترسی

جای دوست داشته شدن ها،

توی تن و قلب و فکرت می سوزه




از یه جایی به بعد...

توی هیجان انگیزترین لحظه ها هم فقط نگاه می کنی

داغ غم هات تازه میشه و

سکوت........................


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.