به یقین رسیده ام کسی برایم ذره ای به خوبی تو نیست، شاید بگویند دیوانه است، شاید... نمی دانم. فقط می دانم کسی راهی به دلم ندارد جز تو. کسی کمال و خوبی تو را ندارد. بسیار اندیشیده ام که چرا تو و تنها تو برتری؟ پاسخش را خود نیک می دانی... هستی ام بسته به مهر توست نتوانم که فروگذارم. هیچم که نخواهی تنها آرزویم بذل جان ناقابل است در پیشگاه دوست...
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر زکویت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
جان و دل از عاشقان می خواستند
جان و دل را می سپارم روز و شب...
جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را می شمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب