خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

عشق و گناه در بیان دکتر سروش


..."نقش مقصود" را در "کارگاه هستی" همین عشق می زنه. میگه برو عاشق بشو یعنی که ارادیه این کار، اختیاره. این خلاف دریافت عامه است؛ مردم فکر می کنند عشق ارادی نیست، آدم بالاخره یه بار پاش تو چاله! می افته! ممکنه هم نره، ممکنه که عاشق هم نشه. از بسیاری از ما بپرسن عاشق هم شدی، می گیم نه، نشد، قسمت نشد. اما از ما بپرسن شما کوشیدید که عاشق بشید؟ شما این شعر حافظ را تامل کردید؟ نشین که بیاد، تو دنبال این بدو.


غزالی می گوید وقتی از منزل میرید، گاهی ممکنه دزد بیاد و چیزی از منزل شما برداره. دوتا نکته را می گوید. اول: توصیه من این است که مالی را که دزد برده، بهش حلال کنید. بذارید یه لقمه حلال تو عمرش بخوره. شاید باعث شد دلش روشن بشه؛ شما تا حالا به عقلتون رسیده این کار را بکنید. این یک منطقی است برای خودش که ما از کدام دیدگاه نگاه کنیم به مسایل... مورد دوم میگه، مالت را بردن، ناراحتی، حق داری. اما باید بیشتر از این ناراحت باشی که در جامعه ات دزد پیدا شده. برو به این بیندیش که یک عمل پلیدی در جامعه پیدا شده و یک کسی به هر دلیلی مجبور شده دزدی کنه... اصلا نگاه را ارتقا می بخشه؛ از یه دید دیگه ای باید نگاه کنی...


حرف من این بود، دنبال محبت کردن باید رفت و از همین راه ها باید آموخت. این که انسان بیاموزه که اهل محبت بشه، اینطوری نیست که بشینه یه انسان زیبارویی بیاد که من عاشقش بشم. باید مثل یک هنر و مهارت آموخت... محبت به زبان نیست، باید گذشت بکنه، به هر کسی از چیزی که داره، یک کسی ممکنه مال داشته باشه، یک کسی ممکنه آبرو داشته باشه، کسی زمان داشته باشه، فرقی نمی کنه، خرج کنید. برای کجا نگه داشتید اینا را؟ این آسمان این ابر که بهش دادند، می باره... این که مولوی اینقدر به خورشید توجه داره، یکی از اوصافی که برای خورشید برمی شمره، اینه که میگه بی دریغ نور می ریزه. بی دریغ می تابه، از هیچ کسی هم توقعی نداره. در مورد انسان های عاشق هم همین را گفتند به همین معناست که حافظ می گه اگر این کار را نکنی یعنی عاشقی را و محبت را، "ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی"، از این جهان میری بیرون، اصلا نفهمیدی آدمیت چیست. نفهمیدی خدا برای چی آفریدت، برای چی آوردت...

این را از من به یاد داشته باشید، هم عشق آدمی را فروتن می کنه، هم اذعان به گناه آدمی را فروتن می کنه...


حافظ اتفاقا از مبلغین عشق زمینیست. میگه چرا تو سر عشق زمینی می زنید؟ عشق زمینی هم برای خودش جایی داره. حافظ اتفاقا حرفش اینه، می گوید درسته که عشق به خدا عشق آسمانیست ولی این ها نباید جای عشق های زمینی را پر کنه. مرد، زن، آدمیان حق دارند به یکدیگر عشق بورزند و از لطافت این عشق و تلطیفی که در روح پدید میاره، بهره ببرند. یادشان را تازه بکنند، زندگیشون را پرمعنا بکنند. و عشق در یه مراتبی، اختیاری هم نیست که بگوییم حلال است یا حرام "... از شافعی نپرسند امثال این مسایل". لذا مولوی هم این جمله را داره: "عاشقی گر زین سر و گر زان سر است/ عاقبت ما را بدان سر رهبر است" عشق های نیکوی زمینی هم نهایتا راهی به آسمان باز می کنند. یعنی این نفس را، این روح را مستعد پرواز می کنند...


________________________

عبدالکریم سروش / عشق و گناه - دی 87  لینک1   لینک2

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.