خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

لهجه ی باران...


چند روزی است باران سخاوت مندانه تن بی جان زمین را می شوید و بی شک گرد از قدم هایت و شاید از مژگانت...

امروز... دلم سکوت برمی چیند. آرزو دارم از تو بشنوم، از روزهایت، آرزوهایت. از سفر خاطرت در سجاده سبز دشت از روزن نوری که تنهاییت را روشنی می بخشد. از آواز چلچله ای که آهنگ لطیف بیداری در گوشت می نوازد. می دانی، از شادی هایت دلم می ترواد. آرزو دارم اگر غصه ای باشد، سهم دلم باشد.

آرزو دارم، مبادا آسمان را از شوق چشمانت محروم کنی. مبادا گل های باغچه در حسرت ناز انگشتانت بمانند. نکند که روزی بیاید و دل آیینه از هجر لبخندت ترک بردارد. نسیم بی ترنم لطیف صدایت، زوزه بادی بیش نخواهد بود.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.