خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

ای نزدیک


در نهفته ترین باغ ها ، دستم میوه چید

و اینک ، شاخه ی نزدیک، از سر انگشتم پروا مکن
بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست ، عطش آشنایی است
درخشش میوه، درخشان تر
وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید
دورترین آب
ریزش خود را به راهم فشاند
پنهان ترین سنگ
سایه اش را به پایم ریخت
و من ، شاخه ی نزدیک
از آب گذشتم ، از سایه بدر رفتم
رفتم ، غرورم را بر ستیغ عقاب-آشیان شکستم
و اینک ، در خمیدگی فروتنی، به پای تو مانده ام

خم شو ، شاخه نزدیک...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.