خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

آرزو...



شب آرزوها، نام زیباییست، اگرچه در نظرم هر شب، شب آرزوهاست و هر شب، شب قدر است و خدا همیشه در "همین نزدیکی ست / لای این شب بوها / پای آن کاج سفید / روی آگاهی آب / روی احساس گیاه..." نمی دانم چه آروز کنم که آرزوهایم ناگفته پیداست و از دیشب هم پیامی آمد که دگرگون شده ام و برهم ریختم... گمان نکنم از اندیشه اش خوابی امشب باشد. شاید باید بگویم یکی از آرزوهایم آن است که بروم آخر خط؛ آخرِ آخرِ خط زندگی و بنشینم و فروریختن را تماشا کنم و لحظه ای که چشم می بندم و شاید پرده ای از سیاهی یا سپیدی ... چه فرقی می کند. دعای شب های من برای دوست، مهربانیست، آرامش و لبخند، همه شب از ته دل دعا کرده ام بهشت او را سزاوار، بهشتی والاتر از آن چه پیامبران را هست. و دوزخ مرا سزاوار به جای هرچه  از نقصان خوبی از او سرزده است... دعای می کنم لحظه های زیبا از آن او باشد و غم هایش میهمان من...

و گاهی در خواب صدای پر و بال هجرت را می شنوم ولی باز هستم و ... آن که باید باشد، نیست تا شرح دل با او بازگویم...

آروز دارم پنجره را باز کنم، پر بکشم تا سر پرچین خیالش ...

نظرات 1 + ارسال نظر
پارسبانو پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 11:28 ب.ظ

با خود بگویید این نیز بگذرد
فکرمثبت کنید، به روزهای قشنگ بیندیشید و بذر امید در دل خود بکارید
در بزرگی خدا شک نداشته باشید، خدا همیشه همراه و دوست ماست، مطمئن باشید بهترین ها را براتون رقم زده ولی ممکنه برعکس فکر کنید
جان امانت خدا در دست ماست
شاید بگید این حرفا کلیشه ایه اما من خیلی بهشون فکر کردم
از خدا عمری طولانی همراه با سلامتی و بهترین لحظه ها را از ایزد منان براتون میخواهم
آمین...

ممنون از بذر امید و دلداریتون؛ درست میگید، هدف خود را به نیستی سپردن نیست اما آرزوی آمدنش به پای خود، بد نیست، شیرینه...
ممنون از دعای خیرتون. برایت زیباترین لحظه ها را به دعا آرزو می کنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.