خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

یک غروب ...


غروب بود، هوا دم کرده بود و زنبورها از هول آمدن شب به گل های باغچه هجوم آورده بودند... نگاهش محو یک گل شد و گفت: همین جمعه بود، توی یک تالار بزرگ، کمی هم شلوغ شده بود. یک گوشه ای نشسته بود، اگر سوالی می پرسیدند جوابی می داد ولی حرفی نداشت برای گفتن و تنها گاهی احوال پرسی مختصر. آهنگ ها خیلیش خاطره انگیز بود و بسیاری اش هم از بی سلیقگی مسئول مربوطه، غمناک، بیش تر از معین بود ... دلش گرفته بود و یاد دوست در ذهن و دلش پر می زد. آخرهاش که شد، تازه آهنگ ها شاد شده بود، بساط رقص هم به راه افتاده بود، دو درب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد. یه جاهاییش دیگه داشت چشم هاش فرو می چکید، اون را هم مثل بقیه ساکت کرد؛ بعد رفت بیرون هوایی خورد، نگاهی در آفتاب کرد کمی ایستاد و بعد لابلای میهمان ها رفت ...


بعد نوشت: این آهنگ را اتفاقی در پوشه ی دانلودها دیدم، موسیقی متن فیلم مرسدس که نمی دونم چی هست فیلمش اما جالبه، ترکیبی از پیانو، ویالون، سازهای بادی و ... که البته خیلی هاش گویا الکترونیک هست...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.