خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

پاییز 2



 سلام بر دوست

از این به بعد هرچی شاد نبود را اینطوری می نویسم. اگر اومدی، نمی بینی و ناراحت نمی شی. یعنی دلیلی نداره بخوای ناراحت بشی، برای این که اصلا فکرش را هم نکنی می گذارم ادامه ی  مطلب. باشد برای درون...

 اینجا شده ی دفترچه ی خاطراتم هرچی در بیرون ساکت باشم. درونم را اینجا بیرون می ریزم... کسی نیست که حرفی بزنم براش، همین صفر و یک ها هست و دکمه های ساکت لپ تاپ. نمی دونم، شاید یه جور دفتر زندگی، یک سرگذشت خودنوشت هست. راستش خیلی داغونم. اینقدر که هر شب دلم می خواد صبح دیگه نباشم. یعنی محو شده باشم از خاطره ها بس که از خودم، از دلم خسته ام. نمی دونم چرا دیگه هیچی شادم نمی کنه. انگار ته کشیده ام. شاید هم سهم زندگی را پیش تر مصرف کردم و تمام شده. راستش خسته ام از این پسر بودن، از ادعای مرد بودن. سخته که همه ی غم هات را فروبخوری و باز بایستی و خم به ابرو نیاری. نمی دونم اصلا چی دارم می گم، چی می خوام و چی باید بخوام. شاید اینجا هم باید سکوت کنم...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.