خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

در راه 2

سلام بر دوست

الان که می نویسم در راه هستیم، در راه بازگشت هستم، جلسه بدی نبود، نتیجه بعدا معلوم میشه اما اون را خیالی نیست. هوا شرجی بود اما خیلی گرم نبود آدم های خون گرمی داشت و مهمان نواز. اهل گران فروشی نبودند مثل یزدی ها و برخلاف تبریزی ها با انصاف بودند.

رفتم لب دریا از خودم عکس گرفتم از دریا هم عکس گرفتم. پرسیدم سوغات خاصی داره، راننده گفت فقط پول بوشهر چیز دیگه ای نداره، غیر از دریا و چندتا پارک فقط یه موزه داره. موزه اش هم دور بود فرصت نشد برم. 

راستی صندلی سیزده را هم ازم گرفتند؟ راننده جام را با یک خانم عوض کرد. این راننده با احتیاطه؛ صبح راننده هزارجا ایستاد با این حال راه یازده ساعته را نه ساعته اومد.

عکس ها را هم برسم خونه، خواهم گذاشت. امیدوارم کیفیتش خوب شده باشه...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.