خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

پایان هفته

این روزها، به یاد و خاطره ها، و به بعضی دغدغه ها می گذرد. از این ویروس اخر هفته هم صرف استراخت شد! دیشب به ذهنم آمد چه خوب بود اگر بخوابم و در جهانی دیگر بیدار شوم، اول از همه چه در خاطر دارم؟... مثل همیشه سفره کوچک دعا گسترده بود و میهمانش دوست...

این چندروز باران خوبی بارید، از آن هایی که مخصوص قدم زدن است. از آن باران هایی که آب زلال جاری می سازد و خاطره ها بر می انگیزد. حسی نبود برای تنهای قدم زذن اگرچه زیاد زیر سقف آسمان بودم. هرکجا هست، دوست هم شاید قدیم به موسیقی لطیف باران سپرده است و نگاه به جوشش ابرهای آسمان...


نظرات 1 + ارسال نظر
یکی شنبه 2 آذر 1392 ساعت 11:14 ق.ظ

احتمالا همون شعر حمید مصدق؟

باران
باران
باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی مقش تو را خواهد شست؟

ممنون، شعر زیباییست
قرار بر شستن نقش از دل نبوده است البته؛

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.