خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شعر حافظ ...

سبت سلمی بصدغیها فؤادی

و روحی کل یوم لی ینادی


نگارا بر من بی‌دل ببخشای

و واصلنی علی رغم الاعادی


حبیبا در غم سودای عشقت

توکلنا علی رب العباد


امن انکرتنی عن عشق سلمی

تزاول آن روی نهکو بوادی


که همچون مت به بوتن دل و ای ره

غریق العشق فی بحر الوداد


به پی ماچان غرامت بسپریمن

غرت یک وی روشتی از امادی


غم این دل بواتت خورد ناچار

و غر نه او بنی آنچت نشادی


دل حافظ شد اندر چین زلفت

بلیل مظلم و الله هادی


________________________

 پی نوشت:

سبت: اسیر کرد

سلمی: شخصی خاص و در اینجا مجاز از معشوق (مشابه "سلیمی منذ حلت بالعراقی // الاقی من نواها ما الاقی...")

صُدغ: زلف

فؤاد: قلب، (تعبیر از عقل) فؤادی: قلبم

...
باقی شرح، کوتاه کنم، اینجا شرح نسبتا صحیح و مناسبی هست.
فقط بیت آخر زیباست و همیشه در خاطرم هست...

دل حافظ شد اندر چین زلفت

بلیل مظلمٍ و الله هادی




هر کجا هستی، شب هایت زیبا و پر ستاره باد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.