خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

صبح نوشت

- توی خواب شعر گفتم، قافیه و ردیف هم ساده جور شد اما قلم و کاغذ نبود که بنویسم! گاه بیگاه از این کارها می کنم توی خواب! شنیده بودیم مولانا در حالت مستی و سکر یکریز شعر می گفته و شاعرای دیگه هم کمابیش از این حالت ها داشتند اما... احتمالا باید دیوانم را هم همانجا منتشر کنم، توی خواب! عجب شاعری! عجب شعری!


- بعضی وقت ها هم توی خواب هوای دلتنگی هست، گاه باران می باره... بعضی وقت ها حرف می زنم با ...، درهای زندگی بازه، با همه ی خستگیش، این قسمت حس خوبی است...


- قدم هایی برداشته شده که با پالس های ضعیف الکتریکی مغز را تحریک کنند و به کنترل رویاها کمک کنند، شاید دیر نباشه روزی که مثل inception خواب های دلخواه را بشه دید...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.