تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
و دوستی بهتر از برگ درخت
بهتر از آب روان...
ادامه...
آدم ها و گنجشک ها
... آدمها حتی مثل گنجشکها نیاز به کیش کیش ندارند. میروند اما با دلی شکسته
عشق اونه که...
فرید ، بابا، عشق اون نیست که وقـــتی دیدیش دلت بلرزه عشق اونه که وقتی نمی بینیش دلت می خواد کنده شه... " خسرو شکیبایی"
دلتنگی حقیقی
... اما تو هیچوقت به زنی نگاه نکردی که بخواهی جونت رو فداش کنی. کسی رو نشناختی که با چشماش بتونه تو رو از خودبیخود کنه و احساس کنی خدا فرشتهای رو از آسمان برای تو به زمین فرستاده...
یک جاده غریب بود و آدم های آشنا و غریب. پشت یک تپه ی خاکی کوچک کیف کوچکی بود؛ نشست و بازش کرد. پر بود از خاطرات نزدیک. خم شد روی خاک، زمزمه ی این آهنک در هوا پیچید، نشست روی دلش...
موسیقی زیبائیست.
ممنون