خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

از آشفتگی های یک شاعر

باغچه ی محسن پر از بهار است.: شقایق، لادن، ریحانی، زعفرانی، ختمی درختی و سایر گل ها. صدی پرنده ها قاطی باغچه است. دنیا قاطی انگشت های من است. چقدر نور و حسرت روی فکرهای من راه می رود. دلم می خواهد مثل ارتعاش روی واقعیت بدوم. انگار افقی فکر می کنم، مثل شاخه های این درخت بیعار. صبح که در حیاط می گشتم می دیدم مثل بغضی در لباس هایم گیر کرده ام. لای بهار بودم و رشد و رطوبت دورم را گرفته بود. هواپیمایی که از بالای سرم رد شد عینیت رشد را چند برابر کرد. جلو شقایق، حزن ماده گلویم را فشار می داد. دست هایم دچار لکنت بود...


__________________________

پریدخت سپهری/ هنوز در سفرم / یادداشت های سهراب سپهری