خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

در حیاط کوچک پاییز


من چو مرغ کوه قاف از عالمی رسواترم

هرچه پنهان تر شدم از دیده ها، پیداترم


رهرو بیدار دل را آرمیدن رفتن است

خوابم و زین همرهان بی خبر پویاترم


پرده ی خورشید و شبنم بارها دیدم به چشم

در تماشا محو گشتن می کند بیناترم


باد شب خیز بیابان گرد ام و از عالمی

تیره تر، سرگشته تر، آواره تر، تنهاترم


______________________

سهراب سپهری / غزلیات / هنوز در سفرم

بحری که او گهر دارد...

در نمایشگاه از بلندگوی یکی از سالن ها این آهنگ از شهرام ناظری پخش می شد؛ اونقدر دلنشین بود که می خواستم همون جا با صداش هم نوا بشم. بعد از ظهر پیداش کردم و دانلود کردم و شب توی اتوبوس بارها و بارها گوش کردم...

فراز و فرود صدای تار و دف به همراه سبک خاص غزل مولانا در دیوان شمس و بخش هایی از شعر حافظ، دلنشین و گوش نوازه.


لینک مستقیم (موقت)

لینک دایمی



پی نوشت: این بیت ذهنم را به خود مشغول کرد، که معنی چه می تواند باشد!؟

بنال ای بلبل دستان، ازیرا ناله ی مستان

میان صخره و خارا اثر دارد، اثر دارد...

دستان: نغمه و آهنگ

ازیرا: زیرا

شاید بتوان گفت بلبل دستان در صحرای غم عشق گرفتار شده ( همان گونه که حافظ می گوید : "آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت" ) و شاید از شوق روی گل (همان گونه که حافظ می گوید "از این گلشن به خارم مبتلا کرد")، چون عاشقانه به سوی گل رفته، تیغ و صخره را در نظر نداشته و گرفتار شده و اکنون نغمه از عشق سر می دهد و شاعر می گوید ناله ی مستانه ی عاشقانه سر بده که بی اثر نیست و حتی سخن عشق بر سنگ و خار نیز اثر می کند...؟


پی نوشت2: روزگار زیبایی نیست که یک خبر به یک اشاره پاک می گردد  وتغییر می کند؛ یک عالم خاطره می تواند با چند حرکت دست همه به نیستی بپیوندد؛ خوشا به کاغذ و کتاب و یادگارهای ماندگارش و خوشا به نقش عشق بر دل که جاودان می ماند و شمعی که بی طلب می سوزد...