خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

ساز عشق


بنال ای ساز عشق

که دلم بسیار گرفته است.

دلتنگم دلتنگ برای دلبرده ام

و صدای جیرجیرکها غم تنهایی ام را صد چندان می کنند.


اینجا از دوست خبری نیست...
روزگاری بی صدای عشق نفس هایم را می شمردم
امروز با عشق هم نفس ام در دیاری که نفس ها تکرار سنگین و امتداد بلند دارد

از نگاهم بخوان


می دانی، خیلی وقت هست، که خودم هم فهمیدم دلم خیلی نازک و ظریف شده، برگ از درخت می افته، کابوس میشه برام؛ نمی دونم چه سری هست؟ مثل همون راوی کتاب آنا گاولدا. حکایت نزدیکیست و این روزها حرف هایم را بیشتر با نگاه روی لوح رنگ پریده ی خوشید غروب می نویسم یا روی زمزمه شب های بیداری و تنهایی و سکوت و ...