خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

از دوست مهربان...

آدم مهربان:

بعضی از آدم ها انقدر نگاهشان، چشم هایشان، دست هایشان
مهربان است ..که دلت می خواهد
یکبار در حقشان بدی کنی و نامهربانی،
و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان
وقتی نامهربان می شود چگونه است
در نهایت حیرت
تومی بینی
مهربان تر می شوند انگار،
بدیت را با خوبی
نامهربانی ات را با مهربانی
پاسخ میدهند
چقدر دلم تنگ است برای دیدن چنین آدم مهربانی...

دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت...

وقتی اشکی فرو می افته

قلب فرشته ها

از صداش می لرزه

خدا میاد نزدیک

...

آسمان ...

آسمان ابریست امروز

پشت آرامش ابر

خاطر دریای دور

از صدف های سکوت

خیسی چشمان عشق

قصه قلبی صبور

...

روز دیدار...

به تو می اندیشم


به نگاهم، به نگاهت که پر از عشق شدند
روز دیدار هوا ساکت بود

قلب من لیک شنید

خنده های دل بارانی ابر


بار دیگر آسمان می بارد

نه به شوق ...

بلکه از درد جدایی که میان من و تو افتاده است


______________________________________

پی نوشت: سکوت، اندوه، عشق، آرزو، دعا، خواهش، امید...

عشق ابدیست

می دونم هرچی که گفتی

از دلت نبود

هنوزم عاشقی

مهربانی که من میشناسم

عشقش یک روزه نیست

عشق ابدیه

هنوزم دلت می خواد

اما

...

شعری از دوست...


ای عشق،ای ترنم نامت ترانه ها
معشوقِ آشنای همه عاشقانه‌ها
ای معنیِ جمال به هر صورتی که هست 
مضمون و محتوای تمامِ ترانه‌ها
با هر نسیم، دست تکان می‌دهد گلی   
هر نامه‌ای زِ نام تو دارد نشانه‌ها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشۀ گندم به دانه‌ها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز 
دریا به موج و موج به ریگِ کرانه‌ها
باران قصیده‌ای است، تر و تازه و روان
آتش ترانه‌ای به زبانِ زبانه‌ها

اما مرا غزل‌خوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بی‌کرانه‌ها
کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوی تو
چون حلقه در به در زده‌ام سر به خانه‌ها
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها

ایمان دارم


من اگر روح پریشان دارم  

من اگر غصه هزاران دارم

گله از بازی دوران دارم

دل گریان،لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم


در غمستان نفسگیر، اگر نفسم می گیرد 

آرزو در دل من متولد نشده، می میرد

یا اگر دست زمان درازای هر نفس جان مرا می گیرد     

 دل گریان، لب خندان دارم

  به تو و عشق تو ایمان دارم


من اگر پشت خودم پنهانم   

من اگر خسته ترین انسانم

به وفای همه بی ایمانم 

دل گریان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم

ای عشق آسمانی...

معنی عشق را زمانی دریافتم که خدا تو را در راهم قرار داد

قلب من آن زمان معنی احساس را دریافت که مهربانی و احساس تو را دریافت

چشمان من از دیدن تو زیبایی را شناخت

دل من از صداقت و پاکی روح تو پاک بودن را آموخت

اکنون در دریای عشق و محبت تو ام

دست یازیده ام بر موجی از عشق تو، بر پیامی از دل مهربانت، بر مهری که بر دلم نشاندی. مپسند که در این دریا از دوری ات جان دهم

ای فرشته گمشده زندگی ام

سال ها دل من خالی از عشق

از خدا یک عشق راستین

یک قلب مهربان

به دعا می خواست

اکنون که دست پروردگار تو را روانه رواق دیده گریان من کرده

اکنون که تمام دلم

تمام قلبم

سهم توست

اکنون که بغض های بی امان و اشک های ساکتم به یاد خوبی تو درخت دوستی را آبیاری می کند

چگونه توانم از تو یک لحظه غافل شوم

چگونه آب را از ماهی

دریغ نمودن توان؟

تو بگو گر زین عشق جان ندهم بی تو

چه کنم

چگونه نجوای دلت که روز و شب آیه دوستی می خواند را نشنوم

چگونه قلب گوشه نشینم را آرام کنم؟

تو هر شب عشق می افشانی در خواب من

...

فرشته بی همتا

تنها مونس قلبم

تنها یار تنهاییم

چراغ فروزان محبت

یگانه عشق هستی، هستی

عاشق تو ام

تا ابد

rose

همه اشک های عالم

همه اشک های عالم را به پایت میریزم تا برگردی

تا باز به نسیم محبتت بر من ببخشایی

تا باورم کنی

تا روی عشقت پرده اندوه و کتمان نیندازی

فرشته آسمان عشقم

با تمام وجود

دوستت دارم