خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شبنم



دلم می گوید، شبنم گلبرگ ها در این طلوع های غم انگیز، (همچون من، همچون چشمان آسمان) همه اشکیست از فراغ رویت، آرزوی مهرت، حسرت دل پاک ات، که در سکوت شب های سرد، بی صدا بر چهره اش می نشیند...

از جنس بهشت


رویای تو بهانه ای است همیشگی برای بیداری و در خواب شدن دلی بی قرار. تو پاک ترین رویا از جنس بهشت، تو زیباترین آرزو، تویی تنها بهانه ماندن. بی شک گل های بوستانش را چون من آرزویی، جز نگاه تو، جز یک دم از احساس تو نیست...

با دوست



آرامش در همین نزدیکی است، در دل آرام تو، با دل بی تاب من...

ازدحام تنهایی


میان کوچه می پیچد صدای پای دلتنگی

به جانم می زند آتش غم شبهای دلتنگی

چنان وامانده ام در خود که از من می گریزد غم

منم تصویر تنهایی، منم معنای دلتنگی

چه می پرسی زحال من؟ که من تفسیر اندوهم

سرم ماوای سوداها دلم صحرای دلتنگی

در آن ساعت که چشمانت به خوابی خوش فرو می رفت

میان کوچه های شب شدم همپای دلتنگی

شبی تا صبح با یادت ، نهانی اشک باریدم

صفایی کرده ام آن شب،

شب زیبای دلتنگی...

راه



راهستی راه عشق که هیچش کناره نیست

آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست...

معنای زندگی



زندگی با عشق زیباست


             عشق با تو زیباست


                      تو ...

                   

                         تو، خود والاترین تجلی عشق و زیبایی

دل آشفته ی من شوق تو را دارد باز


گرمی عشق تو را فاصله از یاد نبرد


حس آرامی از این کنج دلم می گوید

که تو از پنجره ی شوق به آرامی خواب

بر لب بام دلم...

باز خواهی آمد


تو دلم را که کویری خشک است

خیس دریای نگاه

و زلال دل بارانی خود خواهی کرد...


حال دلی ...


اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست...

من آن ابرم ...


من آن ابرم که می خواهد ببارد

دل تنگم هوای گریه دارد

دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد